بی عدتی. [ ع ُدْ دَ ] ( حامص مرکب ) فقدان ساز و برگ و سلاح. بی مهماتی : و ما را چنان مانداز بیعدتی و لشکر که هر کسی را در ما طمع می افتاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216 ). و رجوع به عُدّة شود.
معنی کلمه بی عدتی در فرهنگ فارسی
فقدان ساز و برگ و سلاح . بی مهماتی
جملاتی از کاربرد کلمه بی عدتی
گر مرا نیست عدتی وافر ورمرا نیست مرا آلتی موفور
اردشیر از فارس شد با عدتی زی اردوان جای دادش اردوان در صف رادان و گوان