بی ظهیر

معنی کلمه بی ظهیر در لغت نامه دهخدا

بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 391 ). رجوع به ظهیر شود.

معنی کلمه بی ظهیر در فرهنگ فارسی

بی یار و یاور ٠ بی پشتیبان

جملاتی از کاربرد کلمه بی ظهیر

به نبی ظهیر و معین توئی و امیر ملک یقین توئی و مجیر روح الامین توئی و به کاینات توئی ولی
از دیگر موقوفات سیف الدوله دو باب عمارت مدرسه سادات و قاجاریه در خیابان ظهیر الاسلام در تهران است.
جهان ز گردن خود عقد های نظم ظهیر ز شرم این گهر شاهوار بگشاید
فقیرم و متزلزل ز محتشم، چه کنم؟! توانم ار چه جواب ظهیر و سلمان داد!
ظهیر مسخره در بزم شرب نزد یزید ز دختران عزیزت کنیز می‌طلبید
ده ظهیر، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رفسنجان در استان کرمان ایران است.
امیر من نصیر من ظهیر من قوام من حلال او حلال من حرام او حرام من
در جهان ز اهل فصاحت چون کتابش سورتی کس نیاورد ارچه بعضی بود بعضی را ظهیر
یارب ظهیر دین را حشمت مدام باد اقبال و جاه و دولت او بر دوام باد
هم عرب را میری و هم ترک دیلم را ظهیر رحمتی ای پادشه بر این ثناخوان عجم
سجاد ظهیر (زاده ۱۹۰۴-درگذشته ۱۹۷۳) نویسندهٔ اردو و متفکر و انقلابی مارکسیست و کمونیست بود. او در دانشگاه آکسفورد درس خوانده و از بنیان‌گذاران حزب کمونیست هند بود و سال پس از آن در ۱۹۴۸ از بنیان‌گذاران حزب کمونیست پاکستان شد. او در ضمن از رهبران جنبش نویسندگان پیشرو بود و انجمن سراسری نویسندگان هند را خود تأسیس کرد.
با توجه به این نکات می‌توان به این نتیجه رسید که کتاب راحة الصدور به لحاظ برخی ویژگی‌ها، از جمله ادامه یافتن بعد از مرگ ظهیرالدین نیشابوری و ثبت وقایع دوره طغرل سوم و سلاجقه آسیای صغیر اهمیت تاریخی می‌یابد و به دلیل قلت منابع این دوره و فخامت کلی متن به عنوان یکی از منابع تاریخی دوره سلجوقیان درتحقیقات جدید مورد استفاده قرار گرفته و از همین رو است که با وجود داشتن اثر مهم ظهیری نیشابوری دربارهٔ سلجوقیان در میان آثار قدما تا زمان متأخر و تا شروع تحقیقات جدید نامی از راوندی و کتابش نمی‌توان یافت و منبع تمام تألیفات قدیمی دربارهٔ دوره سلجوقیان به دیگر کتب تاریخی این دوره به خصوص سلجوقنامه برمی گردد. این نظر از آنجا نشأت گرفته که برای اولین بار مستشرقی به نام شارل شفر در یکی از مجلدات منتخبات فارسی خود در تاریخ آن سلجوق از کتاب راحة الصدور نام برد و قبل از آن مطلقاً نامی از این کتاب نبوده و بعد از آن و طی تحقیقات معاصر مورد توجه قرار گرفته‌است بنابراین اشتباه اصیل دانستن کتاب «راحة الصدور» در طی تحقیقات معاصر و جدید صورت گرفته و چنان‌که آمد منبع این اشتباه نیز در همین دوران بوده. به هر جهت کتاب دارای اطلاعاتی کامل تر از «سلجوقنامه» است. به عنوان مثال «راحة الصدور» اطلاعات مفیدی از دوران حکومت‌های زودگذر ممالیک در همدان به دست می‌دهد که به آن به عنوان یک مکمل برای منابع دوره سلجوقی و بخصوص سلجوقنامه، اهمیت ویژه‌ای می‌دهد.
شعر سعدی همه دلبند و ملیح است ولیک نیرّّ انظم تو کو برد ز خواجو و ظهیر
از آثار باستانی آن می‌توان به مرقد امامزادگان ابوسعید و ابو ظهیر (نوادگان موسی کاظم) و تپه و قنات اشاره کرد که قنات قدیمی آن که متعلق به دوران قبل از اسلام می‌باشد، در حال حاضر خشک شده‌است.
باغ بابر یک پارک تاریخی در کابل، افغانستان است که همچنین آخرین استراحتگاه امپراتور مغول، ظهیر الدین محمد بابر بود. به نظر می‌رسد که این باغ حدود ۱۵۲۸ میلادی، ۹۳۵ هجری شمسی ساختن شده باشد. طوری که بابر در کتاب خاطرات خود بنام بابرنامه یادآوری می‌کند وی شخصاً خودش دستور آغاز ساخت باغی را در کابل صادر کرده‌است.
همسر او راضیه سلیمی، هیچ‌گاه پا به عرصه سیاست نگذاشت و خانه‌داری را ترجیح داد. راضیه سلیمی در ۱۷ سالگی و مدت کوتاهی بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان با محمد غرضی ازدواج کرد. او دارای سه فرزند پسر به نام‌های طاها حسین، محمد ظهیر، طهورا و یک فرزند دختر است.
ظهیر دولت و دین بوالمظفر ابراهیم که دین و دولت ازو یافتند زینت و فر
خانواده اش قصد داشتند ،او را در جوار آرامگاه پدرش در ظهیر الدوله دفن کنند اما غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران به علت متروکه شدن ظهیرالدوله از خانواده بهار تقاضای فرصتی کوتاه کرد تا آرامگاهی مناسب او بیابد تا اینکه ۲۴ ساعت پیکر بهار در سردخانه ماند و سرانجام به دستور کرباسچی قطعه هنرمندان که در آن زمان خالی بود، آماده شد و بهار نخستین فردی است که در این قطعه به خاک سپرده شد. ایرنا
در چهارم آذر ماه همان سال آستارا را نیز اشغال کند و چهار تن از نظامیان آستارا از جمله سرهنگ علی ظهیر نیا را به شهادت برسانند
شبلی نعمانی، مولانا حافظ محمد اسلم جیراج پوری، جلال‌الدین احمد جعفری، سجاد ظهیر، یوسف حسین‌خان، کبیر احمد جایسی، سید محمد عبدالله، محمد ریاض، محمد منور و عبدالشکور احسن از این نویسندگان هستند. شاهان بابری هند، دلبستگی زیادی به حافظ داشتند تا جایی که همایون شاه و جهانگیر، در برخی امور مملکتی پس از تفأل به حافظ تصمیم می‌گرفتند..