بوسه گستاخ
معنی کلمه بوسه گستاخ در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بوسه گستاخ
مرد گستاخی نیم تا جان در آغوشت کشم بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست
بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید این دل گستاخ را بنگر چها دارد امید
«مانی شیرازی از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل، یعنی هنگامی که او سیزدهساله بود، به شاه عشق میورزید. یکروز که شاه او را بهخدمت طلبیده بود، به خواهش وی اجازه دادهبود که پایش را بوسه زند؛ ولی مانی بهجای پا، بر ساق پای شاه بوسه زد. ندیمان شاه این عمل را بیادبی و گستاخی شمردند و شاه را به کشتن او برانگیختند. شاه درندهخو نیز فرمان قتل او را صادر کرد، ولی دوستان او پیش شاه شفاعت کردند و بخشیده شد، امّا حکم عفو موقعی رسید که قورچی[=تیرانداز] آن عاشق تیرهروز را کشته بود.»
چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟ که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش