بوسه خوار

معنی کلمه بوسه خوار در لغت نامه دهخدا

بوسه خوار. [ س َ / س ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) بوسه گیر. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کند ترک می نرگس پرخمار
که از روی این گل شود بوسه خوار.ملاطغرا ( از آنندراج ).

معنی کلمه بوسه خوار در فرهنگ فارسی

( اسم ) بوسه گیر .

جملاتی از کاربرد کلمه بوسه خوار

مسعودى و ابوالفرج اصفهانى و طبرى نوشته اند چون امام حسين عليه السلام تنها ماندديگر از مردان جز على بن الحسين عليه السلام كسى را نداشت آمد با عبدالله رضيع وداعكند او را گرفت ببوسد در حال بوسه تيرى از گوش امام گذشت و به گلوى نازك علىاصغر نشست و بعضى هم نوشته اند كه امام اين كودك را ديد از تشنگى به خود مى پيچدبه ميدان برد سر دست بلند كرد گفت اى قوم اين شير خوار من محتاج آب است با يكشربت آب خطر مرگ او را بر طرف كنيد هنوز سخنش تمام نشده بود كه تير دشمن آمد و اورا به خون آغشت و امام او را پشت خيام دفن كرد ولى دشمن بى شرم او را بيرون آورد وسر او را هم بريدند و جز اسرا به شام بردند الا لعنه الله على القوم الظالمين .
شدم که بوسه زنم بر درش ادب گفتا به بوسه خاک در یار خوار نتوان کرد