معنی کلمه بوالعجب گوی در لغت نامه دهخدا بوالعجب گوی. [ بُل ْ ع َ ج َ ] ( نف مرکب ) سخت شگفت انگیزگوینده. عجیب گوی : یکی گوش کودک بمالید سخت که ای بوالعجب گوی برگشته بخت.سعدی.رجوع به بلعجب گوی شود.
جملاتی از کاربرد کلمه بوالعجب گوی تمثالهای بوالعجب حال آوریده بیسبب گویی دریدند ای عجب بر تن ز حسرت پیرهن از بوالعجبی گویی خون دل عاشق را در گوهر اشک خود گلزار همی پوشد