بو گند

معنی کلمه بو گند در لغت نامه دهخدا

بوگند. [ گ َ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، آنکه بسیار متعفن است. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه بو گند در فرهنگ فارسی

در تداول عامه آنکه بسیار متعفن است

جملاتی از کاربرد کلمه بو گند

ای درین حبس و درین گند و شپش هین که تا کس نشنود رستی خمش
بجنگ مرو که از او ز گند تا در ری دهی نبود و نه شهری کزو نبود حشر
ز گند مرده دلانم دماغ مختل شد کجاست روی مزاری و پشت دیواری
به ده قرن ازین پیش‌، مهد علوم کنون جای بیماری و فقر و گند
ز شرم بذل تو گند راست بخل را دندان بسعی مدح تو تیز است نطق را بازار
آن میوه که بو ندارد اصلا زآن میوه که کرده گند بهتر