به جا اوردن

معنی کلمه به جا اوردن در فرهنگ معین

( به جا آوردن ) (بِ. وَ دَ ) (مص م . ) ۱ - شناختن ، به یاد آوردن . ۲ - انجام دادن .

جملاتی از کاربرد کلمه به جا اوردن

مرحوم قاضى اول دو ركعت نماز در ميان مسجد گذارده و پس از آن به حجره خود رفتند و منهـم مـقـدارى از اعـمـال مـسـجـد را بـه جاى آوردم و در نظر داشتم كه بعد از به جا آوردن آناعـمـال ، بـه نـجـف اشـرف مـراجـعت كنم . در بين اعمال ناگاه به خاطرم گذشت كه آيا اينكـارى كـه اين مرد كرد، واقعيت داشت يا چشم بندى بود مانند سحرى كه ساحران مى كنند؟خـوب اسـت بـروم بـبينم مار مرده است يا زنده شده و فرار كرده است . اين خاطره به سختبـه من فشار مى آورد تا اعمالى كه در نظر داشتم به اتمام رسانيدم و فورا آمدم بيرونمـسـجـد در هـمـان مـحـلى كه با مرحوم قاضى نشسته بوديم . ديدم مار خشك شده و بر زمينافـتـاده اسـت . پـا زدم بـه آن ؛ ديـدم ابـدا حـركـتـى نـدارد. بـسـيـار منقلب و شرمنده شدم .برگشتم به مسجد كه چند ركعتى نماز گذارم ، نتوانستم و اين فكر مرا گرفته بود كهواقـعا اگر اين مسائل حق است ، پس چرا ما ابدا به آنها توجهى نداريم . مرحوم قاضى درحـجره خود بود و به عبادت مشغول بود كه بيرون آمد و از مسجد خارج شد براى نجف و مننـيـز خـارج شدم . در مسجد كوفه باز هم به هم برخورد كرديم آن مرحوم لبخندى به من زد.

در اين كه مراد از الصلوة آيا نماز مسلمانان است يااصل نماز كه مشترك بين همه اديان الهى است ، دوقول است . بيشتر مفسّران وجه اول را اختيار كرده اند؛ زيرا اوّلا، نمازاهل كتاب منسوخ شده بود(246). ثانيا، نماز آنان نماز واقعى نبود(247) و بهاصطلاح صحّت سلب داشت . ثالثا، به قرينه وقوع آن پس از آنچه درآيات قبل آمده ، يعنى امر به قبول اسلام و نهى از كتمان حق . پس مقتضاى وحدت سياق ايناست كه مقصود از نماز، نماز پس از ايمان و اسلام باشد كه همان نماز مسلمانان است .رابعا، به قرينه ذيل آيه : واركعوا مع الراكعين كه مقصود، به جا آوردن ركوع ، بههمراه ركوع كنندگان حقيقى است و آن تنها با نماز مسلمانان تحقق مى پذيرد؛ زيرا نمازاهل كتاب ، فاقد ركوع بود.
از آن تاريخ به بعد، به جا آوردن حج تنها سنت عمر شد، و خلفاى قرشى قدم به جاىپاى او نهاده ، سنت وى را پذيرا شدند؛ همچنان كه اين مطلب را در سيره عثمان موردمطالعه قرار خواهيم داد.
در آنجا كه از موارد اجتهاد عمر بحث مى كرديم ، بويژه در موضوع عمره تمتع ، دريافتيمكه قريش به جا آوردن عمره تمتع را در ماههاى ويژه حج در دوره جاهليت حرام دانسته ، آن رااز بزرگترين گناهان مى شمرد. و عقيده خود را در اين مورد چنين ابراز مى كرد كه : پساز پايان ماه صفر به جا آوردن عمره شايسته است . و ديديم كه پيامبر خدا (ص ) در اينباور با آنها سخت به مخالفت برخاست و خود چهار عمره به جا آورد، و همگى آنها را درماههاى ويژه حج انجام داد.
سخن نسائى در اين حديث از قرار ذيل است : عثمان از به جا آوردن عمره تمتع با حج منعكرده بود. پس رو به على كرد و پرسيد: با وجودى كه من آن را ممنوع كرده ام ، تو آن رابه جا مى آورى ؟ و على پاسخ داد: من سنت پيغمبر (ص ) را به خاطر هيچكس ترك نمىكنم . و بنا به روايتى ديگر:...به خاطر تو ترك نمى كنم (695).
با اين حال ، يك شب هنگامى كه آقا پس از به جا آوردن نماز به طرف خانه بر مى گشت، پيرمردى مى رسد و مى گويد: آقا، چيزى مرحمت كن . و مكرر مى گويد: آقا چيزى بدهيد. هوا سرد است - و اتفاقا هوا هم سرد بود - گرسنه ام ، اگر چيزى به من ندهيد مى ميرم .تقريبا تحدى مى كرد كه اگر ندهى هوا سرد است از گرسنگى و سرما مى ميرم ، ولىآقا اعتنا نكرد و داخل خانه شد . آقا زاده و اهل بيت آقا هم تابع آقا بودند، چون آقا چيزىنفرموده بود آن ها هم ساكت بودند.ناقل مى گفت : تا بيدار بوديم ، مى شنيديم كهصدايش بلند بود، تا اين كه بيدار شديم ديديم صدايى نيست ، رفتيم ديديم مرده استخودش هم گفته بود كه گرسنه ام ، هوا سرد است ، اگر ندهيد مى ميرم . در هرحال ، آقا دستور دادند كه تجهيزش كنند، ولى اطرافيان با خود مى گفتند: آقا اين شخصرا كشت !آن شخص پوستين بسيار كهنه اى در برداشت ، وقتى كه خواستند آن را جا به جاكنند، پوستين شكافى خورد و ليره ها (496)سرازير شد، شمردند و ديدند هفتصدليره داشته است و با اين وجود مى گفته : گرسنه ام ، هوا سرد است ، اگر ندهيد ازگرسنگى و سرما مى ميرم ، و همان طور هم شد!
پس از فوت جیمز براون، جکسون برای به جا آوردن احترامات خود نسبت به این هنرمند به آمریکا بازگشت. او در تشییع جنازهٔ ۸٬۰۰۰ نفری جیمز براون که در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ برگزار شد، شرکت و به او ادای احترام نمود و گفت: «جیمز بروان بزرگ‌ترین الهام‌گر برای من بود».
در عربستان افراد زیادی به قصد تجارت یا به جا آوردن حج در کعبه به مکه سفر می‌کردند. محمد از این موقعیت استفاده کرد و بختش را برای یافتن خانه‌ای جدید برای خود و پیروانش آزمود. پس از چندین مذاکره ناموفق، در صحبت با تعدادی از اهالی یثرب (که بعدها مدینه خوانده شد) امیدی یافت. جمعیت عرب یثرب بدین جهت که گروهی از یهودیان در آن شهر زندگی می‌کردند، با یکتاپرستی تا حدی آشنا بودند. گروهی از اهل یثرب که به مکه آمده بودند با محمد پیمانی بستند که به «پیمان عقبه اول» شهرت یافت.

البته مقصود ذكر لسانى نيست ، زيرا در اثر آن نيز اعضا و جوارح انسان به ملالت وضعف و عجز و سستى دچار مى شوند، بلكه ذكر الله كه حدى ندارد اعم از ذكر قلبى ولسانى ، بلكه اعم از ذكر بدنى است ، چون تمام طاعات و همه ى آن چه مرضى خداستذكر الله است ، و اين گونه با همه ى طاعات جمع ، و با هر نوع طاعت پياده مى شود،نظير قضاى حوايج ، اداى واجبات ، اداى واجبات ، بلكه به جا آوردن مستحبات ، كه نزداهلش ذكر الله است ، بلكه ترك مكروهات و محرمات هم ذكر الله است . 

شبى در حجره خود پس از به جا آوردن فريضه عشاء رو به قبلهمشغول تعقيبات نماز بود كه پير مردى به حجره اش وارد شد، سلام كرد، آنگاه عصايشرا در گوشه اى نهاد و گفت : جناب آخوند، چرا مرگ اختيارى راقبول ندارى ؟