بنات نعش صغری
معنی کلمه بنات نعش صغری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بنات نعش صغری
گردان بنات نعش چو مرغی که سرنگون ناگه به سوی آبخور آید ز آشیان
شد چون بنات نعش پراکنده از بسکه چنگ بر زر و زیور زد
نعش تو پایمال و بنات تو دستگیر اما بنات نعش فلک خودنما هنوز
باشد فرود قدرمن و دون حق من گر از بنات نعش بسازند منبرم
ز بهر حشمت او را شدست در شب و روز بنات نعش پرستار و بنده ابن ذکاش
مشتری از پی ملک کرد سجل خط بقا بست بنات نعش را عقد برای مملکت
اهل حرم چون بنات نعش به گردش با دل محزون، زدند حلقهٔ ماتم
اشگم بنات نعش ز نعش بنات گشت چشمم سراب نقش ز نقش سراب شد
چون بود با بنات نعش فلک بر زمین جفت نعش به بیشک
بنات نعش که در گرد قطب بودندی نشسته چون بگه غزل دختران عرب