بریان ساز

معنی کلمه بریان ساز در لغت نامه دهخدا

بریان ساز. [ ب ِرْ ] ( نف مرکب ) بریان سازنده. بریانی پز. کباب پز. طاهی. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه بریان ساز در فرهنگ فارسی

بریان سازنده بریانی پز .

جملاتی از کاربرد کلمه بریان ساز

چون مجسمه‌های برفی سفید رنگ هستند با روشن شدن لامپ‌های رنگارنگ که روی آنها کشیده می‌شود بسیار دیدنی می‌شوند. یکی از محل‌های برگزاری این مراسم پارک اودوری است. در محل برگزاری مراسم بعضی از مردم منطقه با ساز و آواز مشغول می‌شوند. در هوای سرد شهر ساپورو در کنار مجسمه‌های برفی بعضی از مردم بومی محصولات منطقه را در دکه‌هایی عرضه می‌کنند در این مراسم ذرت بریان شده (بلای) و سیب زمینی شیرین پخته شده نیز فروخته می‌شود که خریداران زیادی دارد.
گر خورد از دست تو صد زخم بر پهلو و پشت به که پر سازی تهیگاه خود از بریان او
شد دل بیچاره خون، چارهٔ دل هم تو ساز زانکه تو دانی که چیست بر دل بریان من