برکت سلام

معنی کلمه برکت سلام در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برکت سلام (قرآن). برکت در أصل بَرْک به معنی سینه شتر میباشد، یعنی شتر سینه خود را به زمین زد، سپس این کلمه به معنی دوام و رشد آمده و برکت در اصطلاح یعنی استقرار خیر از سوی خداوند، در یک چیز. خداوند در سلام برکت قرار داده است و در برخی آیات قرآن به آن اشاره کرده است.
تحیت و سلام تشریع شده از سوی خداوند، آمیخته با خیر و برکت:... فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبـرکة طیبة... «... و هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه ...».
سلام هنگام ورود به خانه
سلام گفتن مسلمانان به هنگام ورود به خانه، ورودی بابرکت از جانب خداوند:... فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبـرکة طیبة... «... و هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه ...».
سلام مرد به همسر و خانواده
سلام گفتن مرد به همسر و خانواده اش هنگام ورود بر آنها، برکتی از جانب خداوند:... فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبـرکة طیبة... «... و هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه ...». بر اساس روایتی، منظور از سلام در این آیه سلام مرد به خانواده اش، هنگام ورود بر آن ها می باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه برکت سلام

عید قربان در هندوستان با نام «بکری عید» شناخته می‌شود. مسلمانان در هند معمولاً بز را قربانی می‌کنند. بکری در زبان اردو به بز گفته می‌شود به همین دلیل است که در اردو (زبان مسلمانان هند و پاکستان) به‌عنوان بخر (Bakhr) یا بکری (bakri) عید شناخته می‌شود. این عید در اسلام برای جشن گرفتن ایمان محکم برای جانسپاری است. همانند دیگر مسلمانان در هند نیز، گوشت قربانی پس از مراسم در میان دوستان و اعضای خانواده توزیع می‌گردد؛ خوراک‌های مخصوص و شیرینی به مناسبت عید آماده می‌شود. مسلمانان هند در روز عید لباس‌های جدید می‌پوشند، نماز می‌خوانند، و به دیدار یکدیگر برای تبادل سلام و تبریک می‌روند. بر اساس باورهای دینی، مبادله و توزیع گوشت حیوانات قربانی شده به عنوان برکت در نظر گرفته شده است؛ و بنابراین مسلمانان پس از نماز، به دوستان، همسایگان، بستگان و افراد فقیر گوشت قربانی می‌دهند. با این حال، خانواده بخش کوچکی از گوشت را برای خود به عنوان تبرک نگه می‌دارد. تبریک به یک‌دیگر با گرم‌ترین آرزوها و آماده کردن غذاهای ویژهٔ سنتی به‌عنوان بخشی از این جشن در هند در نظر گرفته شده است. در این کشور، همانند کشورهای اسلامی دیگر، تمامی اداره‌های دولتی ملی، ایالتی و محلی، اداره‌های پُستی و بانک‌ها در عید قربان بسته هستند. فروشگاه‌های اسلامی و کسب و کارها و دیگر سازمان‌ها ممکن است بسته بوده یا ساعت‌های کارشان را کاهش دهند. کسانی که مایل به استفاده از حمل و نقل عمومی در این روز هستند، ممکن است برای آگاهی از جدول زمانی، نیاز به تماس با مقامات حمل و نقل محلی داشته باشند.
برگزاری مراسم جشن عید غدیر از سده‌های نخستین اسلامی وجود داشته‌است. نخستین بار در دوران آل بویه ۳۵۳ قمری مراسم جشن عید غدیر خم در بغداد برگزار شد. به دستور دیلمی در روز عید غدیر شهر را آذین کردند و مغازه‌ها تا صبح باز بودند و افرادی به نشانه شادی به طبل می‌کوبیدند و شیپور می‌زدند و آتش بازی می‌کردند. در دوران صفویه نیز این عید با شکوه بسیاری برگزار می‌شد. اما در زمان نادرشاه افشار برگزاری جشن عید غدیر منع شد. اما بار دیگر در دوره قاجار این عید با سلام خاصی برگزار می‌شد. امروزه نیز این مراسم در نقاط مختلف ایران برگزار می‌شود که به عید سادات یا عید سیدا معروف است. مردم به دیدن سادات می‌روند و سادات پول‌هایی را به عنوان عیدی به مهمانان خود می‌دهند. مردم بر این باورند که نگهداری این پول به رزق و روزی آنها برکت می‌دهد.
«دره ایست درمیان کوه نیشابوروطوس و چون ازنیشابوربه طوس شوندراه برسراین درّه بود و آبی بس زلال در آن دره فرود آید و در رود «خور» نیشابور شود. شیخ گفت :چون در شوی پاره سنگ بزرگی آنجاست. بر لب آن آب که بر رود خور نیشابور بریزد وضو باید ساخت و بر آن سنگ دو رکعت نماز بگذار و منتظر باش تا دوستی از نزدیک ما به سوی تو آید. سلام ما بوی برسان و سخنی چند با آن درویش بگفت که [به وی بگوی] که از دوستان عزیز ماست و هفت سال با ما صحبت داشته‌است. آن درویش بارغبتی هرچه تمام تر روی به راه نهادوهمه راه باخود اندیشه می‌کردکه می‌روم تانظرمبارک اوبرمن افتد وکاردین ودنیای من به برکت آن ساخته گردد، چون بدان موضع رسیدکه[شیخ اشارت کرده بود] آنچه شیخ فرموده بودبجای آورد و در آب رود خرو وضوساخت ونمازی بساخت و ساعتی توقف کرد. طراقی «صدای مهیب» درآن کوه افتاد، چنان‌که کوه ازهیبت آن آواز بلرزید، آن درویش نگریست، اژدهایی دید سیاه چنان‌که ازآن عظیم ترندیده بود و نشنیده و جمله میان دو کوه از شخص او پر شده بود. چون آن درویش را نظر در وی افتاد روح با وی نماند و جمله اعضای او چنان سست گشت که هرچند خواست هیچ حرکت نتوانست کرد و هوش از وی برفت و بیفتاد و آن مار می‌آمد آهسته تا به نزدیک آن سنگ برسید و روی سوی آن درویش کرد و سنگ بر سنگی نهاد و به تواضع بایستاد چون ساعتی برآمد و درویش اندکی باخویشتن آمد و دید که او مقام کرد و هیچ حرکت نمی‌کنداز سر بی‌خویشی و غایت ترس گفت: شیخ سلام گفته‌است، آن اژدها روی درخاک می‌مالید و تواضع می‌نمود و آب از چشم او می‌دوید.»