باطن از نظر غلاه

معنی کلمه باطن از نظر غلاه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باطن از نظر غلاة. باطن، مقابل «ظاهر» در قرآن کریم «الظاهر و الباطن» درباره خداوند آمده است. ولی اغلب اوقات «ظاهر» یا «باطن» را در باره مفهوم « علم » به کار می برند.
علم به دو صورت جنبه باطنی می یابد: ۱) اگر در دسترس همگان نباشد؛ ۲) اگر به آن جنبه هایی از اشیا برگردد که ورای حواس قرار دارد. ← تفاوت علم ظاهری و باطنی ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸)، در رساله فی علم الباطن و الظاهر، این تفاوت را چنین بیان کرده است : «علم باطن گاهی می تواند دانش به مکنونات باشد از قبیل دانش به واردات ذهنی و احوال قلب ، و نیز گاهی ممکن است علم به اموری باشد که ورای محسوسات است و انبیا از آن مطّلع بودند. از سوی دیگر، علم باطن را می توان به معنای دانشی دانست که از فهم اکثر مردمان خارج است (یَبْطُنُ عن فهم اکثر الناس)». ← رواج در محافل شیعی این معانی مفهوم «باطن» و «علم الباطن» بیشتر در محافل شیعیان و صوفیان رواج داشت. ظاهر و باطن در آرای غلاة اعتقاد بدین که اشیا دارای سرشتی درونی و غیرمحسوس (باطن) اند و دانش به آن (علم الباطن) شکل متعالی تری از علم است که در میان غلاة (مفرد: غالی) کوفه رواج داشت. ← کیسانیه و حربیه دو فرقه کیسانیّه و حَربیّه بر آن بودند که باطن (یا «معنا» ی) خداوند سرمدی است و ظاهر او در وجود حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم، حضرت علی علیه السّلام و اولاد آن ها متجلّی شده است. ← باقی غلاة دیگران با استناد به قرآن ظاهر خداوند را جسم آدمی وصف کردند که باطن، یا به عبارت دیگر روح القدس ، در آن حلول یافته است. ظاهر و باطن نه تنها به خدا بلکه به آدمیان و عالم پیرامون آن ها نیز اطلاق می شد. برخی از غلاة، ظاهر آدمیان را که ناسوتی است، از باطن آن ها که ازلی است، متمایز می ساختند و جزء ازلی آدمیان را غالباً «الجزء الالهی» می نامیدند. ظاهر و باطن قرآن از معتقدات متنوع غلاة آنچه بیش تر سر زبان ها افتاد و نفوذی پایدارتر یافت نظر ایشان درباره معنای ظاهری و باطنی قرآن و شریعت است. ← تعبیر باطنیه اطلاق باطنیّه به برخی از شاخه های متأخر غلاة، از قبیل اسماعیلیه ، مبتنی بر همین اصل است. ← لب و مغز واژه های «قِشْر» و «لُبّ» (مغز) استعاره هایی بود که برای ظاهر و باطن و باطن قرآن و شریعت به کار می رفت. ← علم ائمه به باطن قرآن براساس این نظریه، آدمیان می توانند علاوه بر معنای ظاهری به معنای باطنی کلام و احکام خداوند نیز دست یابند. پیروان مشرب های گوناگون (غلاة، قرمطیان، اسماعیلیان، اخوان الصفا) همگی معتقد بودند که ائمه علیهم السّلام به واسطه الهام الهی، علم باطن دارند، در نتیجه قادر به تفسیر معنای حقیقی و درونی قرآن و شریعت (تأویل) اند. مُغیره بن سعید، یکی از غلاة کوفه که در ۱۱۹ اعدام شد، از نخستین کسانی بود که به تأویل مضامین قرآنی پرداخت. ← اسقاط تکالیف از این گذشته، اینان ائمه را دارای علم فراحسّی به بواطن و امور آتی («غیب») می دانستند؛ پیروان وفادار امام با علم باطن که از او دریافت می کنند، رستگار می شوند، و این علم، تکلیف اطاعت از احکام شرع را از ایشان ساقط می کند و روح ایشان را چنان تعالی می بخشد که با ملایک همطراز می شود. این عقاید، که به احتمال زیاد از میراث عرفانی اواخر دوران باستان متأثر است، عمدتاً، از جانب غلاة ابراز می شد. منتقدان نظریه باطن از جمله منتقدان نظریه باطن و علم باطن: ابن حَزْم، غزالی ، محمد دیلمی از دانشمندان زیدی، و ابن جوزی و ابن تیمیه که هر دو حنبلی بودند، شایان ذکرند. ابن حزم تأویل را تهدیدی خطرناک نسبت به درک نصوص روشن و خالی از ابهام می شمرد. علم باطن نزد ابن جوزی و ابن تیمیه بدعتی ناپذیرفتنی بود؛ آن ها نیز مانند همه حنبلی ها بر آن بودند که خداوند تمام آنچه را که مایل بوده آدمیان بدانند از طریق قرآن و سنت به ایشان منتقل کرده و این تنزیل نهایی بدون نیاز به دانشی خاص برای همگان قابل درک است. فهرست منابع (۱) علاوه بر قرآن. (۲) ابن تیمیه، رسالة فی علم الباطن و الظاهر، در مجموعة الرسائل المنیریة، ج ۱، بیروت ۱۹۷۰، ص ۲۲۹ـ۲۵۲. (۳) ابن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره ۱۹۲۸، ص ۱۰۲ به بعد، ص ۳۲۱ به بعد. (۴) محمد بن علی ابوطالب مکّی، قوت القلوب، قاهره ۱۹۳۲، ج ۲، ص ۲۲ـ۲۴، ۴۰. (۵) عبداللّه بن علی ابونصر سرّاج، کتاب اللّمع فی التصوّف، چاپ رنولد الّن نیکلسون، در GMS، ج ۲۲، لیدن ۱۹۱۴، لندن ۱۹۶۳، ص ۲۳ وبعد. (۶) اخوان الصفا، رسائل، بیروت ۱۹۵۷، ج ۳، ص ۴۸۶، ۴۸۸، ۵۱۱. (۷) ادب الملوک، چاپ راتکه، بیروت ۱۹۸۸، ص ۳۴ـ۳۶. (۸) سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات والفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۴۱ ش، ص ۵۵ و بعد، ۶۰، ۶۲ و بعد. (۹) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ص ۶ـ۹، حارث بن اسد حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه، چاپ اسمیت، در ,NS GMS، ج ۱۵، لندن ۱۹۴۰. (۱۰) محمد بن علی حکیم ترمذی، دقائق العلوم، نسخه خطی مجموعة اسماعیل صائب، آنکارا، ش ۱۵۷۱، گ ۱۰ پ و بعد. (۱۱) عبدالرحیم بن محمد خیاط، کتاب الانتصار، چاپ نیبرج، قاهره ۱۹۲۷، ص ۱۳۶. (۱۲) محمد بن حسن دیلمی، بیان مذهب الباطنیة و بطلانه، منقول من کتاب قواعد عقائد آل محمد، چاپ ر شتروطمان، استانبول ۱۹۳۸، ۱۹۳۹، ص ۴، ۷ـ۱۰، ۱۶، ۲۱، ۳۰، ۳۶ و بعد، ۳۹، ۴۴، ۴۸ و بعد، ۶۱ـ۶۳، ۸۰. (۱۳) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، بیروت ۱۹۷۵، ج ۱، ص ۱۴۷، ۱۴۹ـ۱۵۱، ۱۸۹، ۱۹۲. (۱۴) کامل مصطفی شیبی، الصله بین التصوف و التشیع، قاهره ۱۹۶۹ (تنها به عنوان مجموعه ای از مباحث مورد استفاده قرار می گیرد). (۱۵) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدّین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۶) محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمن بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴، ص ۱۱ به بعد. (۱۷) محمد بن محمد غزالی، المنقذ من الضلال، چاپ فرید جبر، بیروت ۱۹۶۹، ص ۲۸ به بعد. (۱۸) کتاب الهفت والاظلّة، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۹۷۰، ص ۲۹، ۳۱، ۶۱ و بعد، ۸۷ ـ۸۹، ۹۴ و بعد، ۹۸، ۱۰۰ و بعد، ۱۰۷، ۱۳۵، ۱۹۱ و بعد، ۱۹۴. (۱۹) ابوبکر بن محمد کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، قاهره ۱۹۶۹، ص ۱۰۵ و بعد. (۲۰) محمد بن محمد مفید، اوائل المقالات، تبریز ۱۳۷۱، ص ۳۷ـ۴۱. (۲۱) حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، چاپ ریتر، استانبول ۱۹۳۱، ص ۶۳، ۸۲.
[ویکی فقه] باطن، مقابل «ظاهر» در قرآن کریم «الظاهر و الباطن» درباره خداوند آمده است. ولی اغلب اوقات «ظاهر» یا «باطن» را در باره مفهوم « علم » به کار می برند.
علم به دو صورت جنبه باطنی می یابد: ۱) اگر در دسترس همگان نباشد؛ ۲) اگر به آن جنبه هایی از اشیا برگردد که ورای حواس قرار دارد.
← تفاوت علم ظاهری و باطنی
اعتقاد بدین که اشیا دارای سرشتی درونی و غیرمحسوس (باطن) اند و دانش به آن (علم الباطن) شکل متعالی تری از علم است که در میان غلاة (مفرد: غالی) کوفه رواج داشت.
← کیسانیه و حربیه
از معتقدات متنوع غلاة آنچه بیش تر سر زبان ها افتاد و نفوذی پایدارتر یافت نظر ایشان درباره معنای ظاهری و باطنی قرآن و شریعت است.
← تعبیر باطنیه
...

جملاتی از کاربرد کلمه باطن از نظر غلاه

اين عده كه در باطن از سقوط دولت سنى و روى كار آمدن سلطنت صفوى شيعى رنج مىبردند و پيوسته منتظر فرصت بودند، چنان شاهاسماعيل دوم را احاطه كردند و او را اغوا نمودند كه رفته رفته منحرف گرديد وتمايل به مذهب تسنن و خلافت خلفاى سه گانه پيدا كرد.
در ۱۵ آوریل ۲۰۲۰، اپل نسل دوم آیفون اس‌ای را معرفی کرد که در ظاهر کاملاً مشابه آیفون ۸ و ۸ پلاس بود، اما در باطن از برخی قطعات سخت‌افزاری آیفون ۱۱ از جمله سامانه روی یک تراشه اپل ای۱۳ استفاده می‌کرد. در ۸ مارس ۲۰۲۲، اپل نسل سوم آیفون اس‌ای را با همان ظاهر، اما با دوربین ارتقا یافته و پردازندهٔ اپل ای۱۵ معرفی کرد.
قیاس باطن از ظاهر کند بیدرد، از من پرس که گل‌ها را به رنگ غنچه‌ها دلتنگ می‌بینم
14- سعد بن ابى وقاص در زمان خليفهاول فرمانده عراق بود، و در زمان خليفه سوم به مدتيكسال حكمرانى كوفه را به عهده داشت ، فرزند او عمربن سعد در كربلاء از كسانىبود كه در شهادت امام حسين عليه السّلام و يارانش شركت داشت ، سعد در باطن از دشمنانامام على عليه السّلام بشمار مى رفت و به مقامات معنوى او حسد مى ورزيد و او از كسانىبود كه بعد از كشتن عثمان ، زمانى كه همه مردم با امام عليه السّلام بيعت كردند، با اومخالفت كرد.(فروغ ولايت 675)
جـالب ايـنـكـه قـرآن در آيـه فوق صاحبان (هدايت الهى ) را منحصر در اين قوم شمردههـمـانـگـونـه كه خردمندان را منحصر به اين گروه دانسته است اشاره به اينكه اين گروهمـشـمـول هـدايـت ظـاهـر و بـاطـنـنـد، هـدايـت ظـاهـر از طـريـقعـقـل و خرد، و هدايت باطن از طريق نور الهى و امداد غيبى ، و اين دو افتخار بزرگ بر اينحقيقتجويان آزادانديش است .
ترس بر اثر خشونت والدين  <>مثلا كودكى كه اسير پدر و مادر تندخو و ستمكار باشد و هرگز از زورگويى و تجاوزآنان ايمنى نداشته باشد، همواره احساس وحشت و نگرانى مى كند و در باطن از ترس شرآن ها بيم و هراس دارد. چنين كودكى ، وقتى به جوانى مى رسد و پدر و مادرش مى ميرند،گرچه موضوع ترس فردى او قهرا منتفى شده است ، ولى اثر آن را از خاطرش محو نمىگردد. او خويشتن را حقير مى بيند و در خود احساس كمبود مى كند. او در معاشرتهاىاجتماعى ، در اجراى برنامه هاى تحصيلى ، در سخن گفتن با معلم يا مردم و خلاصه درسازش يا محيط و اظهار وجود دچار ترس و وحشت است .
چهارم ، فناست از خطورات قلبيه و نظر كردن به سر - كه باطن قلب است - كه هيچ چيزدر خاطر او نگذرد و مطلقا توجه به غير حق نداشته باشد، آن وقت مصداق حديث اعبدالله كانك تراه مى شود و در حق او صدق مى دهد حديث الصلوه معراج المومن و هرگاه چنان كه در مصرع اول گفته است كه چون تطهير ظاهر باطن از چشمه عشقبشود، به اين مراتب فنا خواهد رسيد و عروج به مقام قرب بى شبهه او راحاصل شود، ديگر وساوس شيطانيه و خيالات نفسانيه از نفس بالكليه برطرف مىشوند، اما وصول به اين مقام هر كس را نصيب و لايق نيست ، چه عشق ممدوح بى عيب عشق حقاست و محبت محبوب مطلق است ، و اين مقام ارجمندى است و مرتبه بلندى است . اين قبايىنيست كه به قامت هر سر و قدى دوخته باشند و اين آتشى نيست كه در خرمن هر دلىافروخته باشند، هر كه از كونين تواند گذشت ، مى تواند در عشق از او گذشت و هردل كه پرتو اين آفتاب بر او تابيد، جز معشوق يكتا محبوبى نديد. به اين خاكسارجرعه اى از اين مى نوشانيده اند و بر دل عريانم از عالمين اين قبا پوشانيده اند.
تصوّف رسوم و علوم نیست ولیکن اخلاق است؛ یعنی اگر رسوم بودی به مجاهدت حاصل شدی و اگر علوم بودی به تعلم به دست آمدی؛ لیکن اخلاق است، تا حکم آن از خود اندر نخواهی و معاملت آن با خود درست نکنی و انصاف آن از خود ندهی حاصل نگردد. و فرق میان رسوم و اخلاق آن است که رسوم فعلی بود به تکلف و اسباب؛ چنان‌که ظاهر به خلاف باطن بود، فعلی از معنی خالی و اخلاق فعلی بود محمود بی تکلف و اسباب، ظاهر موافق باطن از دعوی خالی.
بلكه انسان ناچار است در دفع شيطان با وجود گرفتارى در هنگام نماز و عبادت ازاصول و قواعد ديگر و اصلاح باطن از رزائل كه اعوان و سپاه شياطين است والا زياد نمىشود از اين عبادت مگر ضرر چنانچه دوا پيش ‍ از تنقيه و دفع اخلاط فاسده و پرهيزنمودن از اشياء مضره ، نفع نمى رساند به مريض همچنين تا انسان دفع صفات رذيله ازخود ننمايد متصف به فضائل نميگردد و بعد از دفع مواد فاسده و موذيهدل قابليت فيوضات و صلاحيت فيضان انوار الهى را بهم مى رساند و پيوسته خاطرشترسان و هراسان مى باشد از صدور تقصير واهمال در عبادات و حافظ اوقات صلوات مى گردد وتزلزل و كدورتى كه بر خاطرش به سبب خيالات فاسده و استكثارمال و جاه ، راه يابد، مبدل مى گردد به اطمينان و آرام و آثار آن را به معاينه در خود مىبيند.
باطن از ظاهر بلی پیدا بود حال دل را رنگ رو گویا بود
ابوبكر براى اينكه حفظ موقعيت كرده باشد و خود را در انظار نبازد، سخن كودك راتصديق كرد و گفت : آرى همين طور است اين تمنبر جد توست اما در باطن از حرفحسن رنجيد و در فرصتى كه به همراه رفيقش خدمت امير مومنان مى رسد، ضمن گلايههايى چند، از اين سخن حسن ياد مى كند و آن را به رخ حضرت مى كشد. و رفيقش هماضافه مى كند: اين تو هستى كه فرزندانت را تحريك مى كنى و آنان راوا مى دارىتا در انظار مردم ابوبكر را تحقير كنند!.
موقعى كه به سن تحصيلى رسيد، معلم لايق و با فضيلتى را به نام عمرالمقصوصبراى تعليم و تربيت او برگزيد و فرزند خود را به وى سپرد. عمرالمقصوص ازمردان با ايمان و از دوستداران واقعى على عليه السلام بود و در باطن از رفتار ظالمانهمعاوية بن ابى سفيان و فرزندش ، يزيد سخت تنفر داشت . اين معلم شايسته ، درطول سنواتى كه عهده دار تعليم و تربيت معاوية بن يزيد بود، همه مبانى اسلامى وايمانى را به وى آموخت و تمام وجودش را از اشعه فروزان تعاليم قرآن شريف روشنكرد و او را يك فرد معتقد به اسلام و حقوق اهل بيت عليه السلام بار آورد.
سوم : باريكتر و دقيق تر است از كيد پيشتر و آن چنان است كه متنبه شود بنده و بداندكه اعمال در ظاهر مردم ، محض ريا است و بداند كه اخلاص ‍ آن است كه بوده باشد نمازشدر خلوت ، مثل نماز در ملاء، و حيا كند از نفس و از پروردگارش از اينكه خشوع كند دربرابر خلق ، خشوعى زياده بر عادت خود پس درآورد نفس خود را در خلوت و نيكو بگزاردنمازش را بر وجهى كه ظاهر و پنهانش يكى باشد، و اين نيز از رياى غامض است از جهتآنكه حسن نمازش در خلوت از جهت حسن نمازى است كه در برابر مردم مى كند، پس التفاتخاطر او به خلق ، خواه در ظاهر و خواه در باطن از روى ريا است .
بر ارض عالم ملکوتش گذر فتاد هرکس به باطن از پی او یک دو گام شد