باطن از نظر صوفیان

معنی کلمه باطن از نظر صوفیان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باطن، مقابل «ظاهر» در قرآن کریم «الظاهر و الباطن» درباره خداوند آمده است. ولی اغلب اوقات «ظاهر» یا «باطن» را در باره مفهوم « علم » به کار می برند.
اگر چه اندیشه های غلاة و دیگر گروه های شیعی نخست در کوفه پدید آمد، ولی منبع افکار صوفیه را درباره باطن و علم باطن باید در بصره جست.
بنا به تعریف عرفای متقدم بصره، باطن عبارت است از خویشتنِ خویش آدمی، مجموعه عواطفی که سلسله جنبان اویند.
شاگردان حسن بصری
اعضای محفل حسن بصری، بویژه شاگردان عارف او به مطالعه جان و باطن آدمی ادامه دادند.
یکی از شاگردان او به نام عبدالواحد بن زید ظاهراً در این امر سهم مهمّی داشته است.
← استناد به حدیث قدسی
علم باطن متصوّفه به شکلی کامل در نوشته های حارث محاسبی (قرن سوم) وصف شده است.
در شرق، حکیم ترمذی (متوفی حدود ۳۰۰) مفهوم عرفانی علم باطن را در نظام حکمت الهی خود وارد کرد.
مؤلفان کتب ملل و نحل، چون کعبی، صوفیان قرن سوم را صرفاً «اصحاب باطن» خواندند.
تفسیر باطن قرآن و سنت
...

جملاتی از کاربرد کلمه باطن از نظر صوفیان

كرامات امرى است خارق العاده كه به وسيله تقرب به پيشگاه خداوند و لطافت روح وصفاى باطن از انسان صادر مى شود.
یکی از سررشته‌دارها و مستوفی‌های اصفهان به نام میرزا عبدالحسین که مدتها به انتظار وزارت و پیشکاری اصفهان بود با میرزا عبدالوهاب از در مخالفت درآمد. میرزا عبدالوهاب هم چون از طرف دولت به مقام پیشکاری برگزیده شده بود آنقدرها نسبت به سلیمان‌خان خضوع و خشوع نکرد. میرزا عبدالحسین بر خلاف به امید اینکه حریف را از میدان خارج و مقام او را اشغال کند نسبت به خان خانان تملق فراوان می‌گفت و حاکم نیز در باطن از او حمایت و جانبداری می‌کرد.
واى بـر ايـن امـت از اسـتيلا و تسلطى كه زمامداران ستمگر بر آنان پيدا مى كنند و آنان رامـى كـشـنـد ، و مـؤ مـنـان را بوحشت مى اندازند مگر كسانى كه بفرمان آنها گردن نهند ، وشـخـص مؤ من بزبان و ظاهر با آنها موافق باشد ولى در باطن از آنها نفرت داشته و مىگريزد . و چون خداوند ارادهنمايد كه عزت اسلام را تجديد نمايد شوكت ستمگران جبار رادر هـم بـشـكـنـد ، و خـداونـد قـادر اسـت امـتـى را كـه مـيـان فساد افتاده آنان را نجات داده وبـسـاحـل صـلاح آورد . بعد از آن فرمود اى حذيفه اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقىنـمـانـده بـاشـد خـداونـد آن روز را چـنـدان طـولانـى گـردانـد تـا شـخـصـى ازاهـل بـيـت مـن بـحـكـومـت رسـد و با بى دينان جنگ كند تا اسلام را ظاهر و آشكار سازد لايـخـلف الله وعـده ، و هـو سـريع الحساب (460) خداوند خلف وعده نمى كند وبه حساب زود ميرسد .
راز دل از بیزبانی بیشتر گل می کند باطن از آیینه رنجد رازدان عشق را
آنچه از تفاوت و اختلاف عرصه هاى عمل ، كلام و حركت امامان به چشم مى آيد. اگر چه ازبيرون و منظر تاريخى نا پيوسته و گونه گون باشد. در درون و باطن از انجام وپيوستگى برخوردار است تعيين حركت و شيوه هاىعمل در نظام ولايت و امامت محتاج بازنگرى و باز سنجى تاريخ زندگى امامان است .
ولايت باطن نبوت است ، و امامت و نبوت باطن رسالت مى باشد. و باطن هر چيزى از ظاهرآن شريفتر و بزرگتر است ؛ زيرا ظاهر نيازمند به باطن است و باطن از ظاهر بى نيازاست ، و نيز باطن به حضرت حق نزديكتر است ، بنابراين هر يك از اين مراتب مذكورهبزرگتر و شريفتر از مقام بعدى خود است ، (از اين رو مقام ولايت بالاتر از مقام نبوت ومقام نبوت بالاتر از مقام رسالت خواهد بود.)
به طورى كه از نوشته هاى دانشمندان غرب استفاده مى شود، بعضى از خانواده هاىاروپايى نيز شخصيت كودكان خود را به طور شايسته احترام نمى كنند و عملا موجباتپستى و حقارت آنان را فراهم مى نمايند و اطفال در باطن از اين اهانت ها رنج مى برند!
هر که باطن از حرامش پاک نیست روح او را ره سوی افلاک نیست
امامان بزرگ شيعه در عصر و روزگار خويش هر يك به اقتضاى اوضاع و شرايط وگنجايش ادميان به گونه اى نگاهبان حريم حرمت و شكوهمندىعقل و وحى بوده اند، انچه در آغاز از تفاوت و گونه گونى عرصه هاىعمل و كلام و گفتار و رفتار امامان شيعه به چشم مى آيد اگر چه شايد از منظر تاريخىو بيرونى نا پيوسته و مختلف باشد او در باطن از سرانجام يكسان و محاسبه عقلانى وروحانى شگفت اورى برخوردار است ، چشمى كه مبانى و بنيادهاى توحيد و روشنگرىامامان را به درستى ببيند از تيزبينى و آينده نگرى و ژرف كاوى آسمانى آنان بهحيرت فرو خواهد رفت . تصوير آينهسان امامت گاه در خود، صلح سرخ امام حسن ، اينپرشكوهترين نرمش قهرمانانه تاريخ را دارد و گاه قيام خونين حسين را نشان مى دهد،گاهى امام باقر و امام صادق در عرصه هاى علم و دانش و فقاهت و كلام به چشم مى خورندو گاهى امام جواد عليه السلام در حفظ و تداوم بخشيدن به رود جارى ولايت .
صفای باطن از دل می‌زداید علم ظاهر را که پنهان جوهر آیینه از پرداز می‌گردد
گر بود حالت خوش و زیبا چشم باطن از آن شود بینا
این داستان و امثال آن را در عشق مخلوق توان تصدیق کرد. اما صحت آنها در عشق خالق اولی است. چرا که هم بصیرت باطن از چشم ظاهری بیناتر است و هم جمال حضرت حق پروپیمان ترین جمال هاست، جمالی که خالص و اب است در حالی که دیگر جمال ها آلوده و ناقص است. عارف رومی را خداوند خیر دهاد که سرود:
آن یکی در عالم ظاهر از حق میزند و آن یکی در باطن از اسرار میگوید سخن
ابوالفتح میرزا درظاهر به بهانهٔ زیارت مکه و در باطن از ترس آقامحمدخان راهی مسقط شد. در آن جا مورد استقبال خلفای نایب امام خوارج قرار گرفت. شاهزاده به دلیل آن که ایام حج سپری شده بود و در سند پیروان زیادی داشت عازم دیار سند شد. سلطان محمد در سند مور استقبال گرم روسای ایل کلهر و پیرکرمعلی خان که یکی از امیران حیدرآباد سند بود قرار گرفت و با مریدان خاندان صفوی در سند آشنا شد. پس از شش ماه شاهزاده از حیدرآباد به راجپوت رفت تا زمینه سفر حج را فراهم کند، راجهٔ راجپوت او را پذیرفت و گرامی داشت. همه چیز برای سفر دریایی به عربستان آماده شده بود ولی آب و هوای بد سند سلامت شاهزاده را به خطر انداخته بود از همین رو به لاهور رفت و از رفتن سفر حج منصرف شد. او در لاهور مورد استقبال میرسهراب خان و میررستم خال حاکمان محلی لاهور قرار گرفت و چند صباحی را در لاهور گذراند.
و اما کذب در کردار و اعمال آن است که در ظاهر اعمالی از او سرزند که دلالت کند بر خوبی در باطن او، و باطن او از آن بی خبر بوده باشد، یعنی باطن او موافق ظاهر نباشد و صدق در آن، این است که باطن و ظاهر یکسان و مطابق بود یا باطن از ظاهر بهتر و آراسته تر باشد و این مرتبه از صدق، اشرف و افضل از صدق در گفتار است.
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ، اوست اول که نبودها دانست، آخر که میداند آنچ دانست، ظاهر بآنچ ساخت باطن از وهمها پنهان.
خوش‌دلم در باطن از حکم زبر گرچه شد رویم ترش کالحق مر
اين دو تن آن قدر وسوسه كردند تا امّ الفضل - چنانكه روش زنان نازاست - تحتتاءثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و بهتحريك و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد. آنگاه اين دو فرد جنايتكار سمىكشنده در انگور وارد كردند و به خانه امام فرستادند تا سياه روى دو جهان ، امّالفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند. امّ الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع )گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف كرد، و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگوروادار و در اين امر اصرار كرد. امام جواد (ع ) مقدارى از آن انگور راتناول فرمود. چيزى نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدىبر آن حضرت عارض گشت . امّ الفضل سيه كار با ديدن آن حالت دردناك در شوهر جوان، پشيمان و گريان شد؛ امّا پشيمانى سودى نداشت .
يكى از حالت ها اين بود كه امام در ميدان ايستاده بود، در حالى كه بر پيكر مطهرش هزارو پانصد زخم وارد شده بود، سرش شكافته شده بود، قلبش ‍ به حسب ظاهر از تير وبر حسب باطن از ملاحظه شرايط اهل بيتش پاره پاره شده بود؛ وجود مباركش از تشنگى واز درد فراق فرزندان ، برادران و ياران آتش گرفته بود. در چنين شرايطى با شمشيربر قربانگاه مى زند و درخواست آب مى كند.حال اگر مى توانى جلوى گريه خود را بگير. پسر سعد بر چنين حالتى چنان گريهكرد كه اشك بر گونه هايش جارى شد.
یکی ظاهر که باطن از ظهورست یکی باطن که ظاهر تر ز نورست