باش این شوش ناک
معنی کلمه باش این شوش ناک در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه باش این شوش ناک
سپه (را) تو باش این زمان پیشرو دلارای جنگی سپهدار نو
چه دنیا چه عقبا خیالست بیدل تو باش این و آن گر نباشد نباشد
أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا باش این پیغام و این ذکر راست بوی فرو فرستادند از میان ما؟ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی دروغ نیست که ایشان در گمانیاند از سخن من، بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ (۸) دروغ نیست که ایشان انیز نچشیدهاند عذاب من.
خون تو را چه قدر «نظیری » خموش باش این بس که دعوی از طرف قاتل تو نیست
عسس کی شود، دزد تیرهروان تو خود باش این گنج را پاسبان
شکسته باش و خاکی باش این جا که میجوید کرم هر جا فقیریست
تو از آن مردمان کمتر باش این بود معنی فزونطلبی
جرس بانگ میزد که باش این زمان که خاموش گردد سبک پاسبان
عرفی دل و دین باختهای دلخوش او باش اینها ثمر کاشتن دانهٔ عشق است
ما خار این گلیم برادر گواه باش این جنس خار بودن فخرست عار نیست