بازگسستن. [ گ ُ س َ ت َ] ( مص مرکب ) گسستن. رها کردن. جدا شدن : چون ز تو من بازگسستم ، ز من بگسل و کوتاه کن این قیل و قال.ناصرخسرو.
معنی کلمه باز گسستن در فرهنگ فارسی
رها کردن و جدا کردن
جملاتی از کاربرد کلمه باز گسستن
«وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ» و اگر ما بر ایشان ببخشائیم و باز بریم گزندی که رسید بایشان، «لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (۷۵) بستیهند در افسار گسستن خویش، بر ناپسند بیسامان میروند.