بارگاه ساختن

معنی کلمه بارگاه ساختن در لغت نامه دهخدا

بارگاه ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) ایجاد بارگاه. خیمه و خرگاه زدن. || محل پذیرایی و ملاقات فراهم کردن :
منعم بکوه و دشت و بیابان غریب نیست
هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت.سعدی ( از ارمغان آصفی ).

معنی کلمه بارگاه ساختن در فرهنگ فارسی

ایجاد بارگاه محل پذیرایی فراهم اوردن

جملاتی از کاربرد کلمه بارگاه ساختن

اوج شکوفایی و تکامل این هنر در دوران صفویه بود، در این دوران از شیراز و سایر نقاط ایران هنرمندان به اصفهان، پایتخت آن زمان دعوت شده و هنرمندان ضمن فعالیت در رشته‌های خاتم‌کاری، منبت‌کاری، کاشی‌کاری و گره‌چینی، به ساختن ساختمان‌های حکومتی و بارگاه‌ها و اماکن مقدس تشویق و ترغیب شدند.
محبت خداى سبحان به بنده عبارت است از كشف حجاب ازدل وى تا او را به ديده دل ببيند، و نيز عبارت است از قادر ساختن او برتحصيل قرب به بارگاه خودش و اينكه اين را ازازل درباره او خواسته است .
و بیماری بادکُنجش برطرف شد، سپس خواست صندوق را به هرات برد ولی استخاره موافقت نکرد و دانایان هم نقل آن را توهین و حرمت‌شکنی دانسته، اجازه ندادند. در پی آن سلطان حسین آغاز به ساختن گنبد و بارگاهی در آن‌جا کرد، و ابتدای وضع ساختمان کنونی را او انجام داد. او برای آبادانی آن‌جا ساختمان‌هایی کرد و بازاری درست کرد و صد خانوار از مِهان هرات را بدان‌جا فرستاد، و جویی از رودخانهٔ بلخ جدا ساخته و بدان‌جا آورد که «نهر شاهی» نامیده گردید و آن را وقف بر روضهٔ فرخنده نمود و تولیت و سرپرستی را به سید تاج‌الدین اندخوئی واگذار کرد، و نهر خضرآباد هم که سلطان سنجر وقف کرده‌بود و پس از آن از بین رفته‌بود را باز کنده و آب آورد. مردم نیز از اطراف بدان‌جا روی آورده و ساختمان‌های زیادی ساختند و شهر بزرگی شد و به مزار شریف مشهور گردید.
مرگ سدید خصومت نجم الدین، که تصمیم گرفته بود سلطان احمد را با تقاضای خراج، فرستادن او به بارگاه و تلاش برای مخالف ساختن شاه اسماعیل با او، مجازات کند، را برانگیخت.
ق ،معزالدوله بویه بغداد را فتح کرد و از جمله کارهای عمرانی وی در بغداد اهتمام به قبر این دو و ساختن مرقد و بارگاهی زیبا برای آنان بود.
6 - زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه بر آنها وتزئين قبور و سنگ كتيبه ، چراغروشن كردنو شمع گذاشتن بر آنها شرك است .
بار پروردگارا! تو در تمام غم و اندوه پناهگاه و در هر رخداد سخت وناگوار مايه اميد ودر هر حادثه اى پناه و سلاح من هستى . چه بسيار غمهايى كه دلها در برابر آن ناتوان وراه چاره در برطرف ساختن آن ، مسدود مى گردد. دوستان و دشمنان ، زبان به سرزنش ‍ وشماتت مى گشايند، كه من همه را به بارگاه تو آوردم و به تو شكايت كرده و ازديگران قطع اميد نمودم و تنها تو بودى كه به داد من رسيدى و اين غمهاى كمرشكن رابرطرف ساختى و مرا از امواج سهمگين بلا، رهانيدى .
مى توانى يحيى پيامبر را قصد كنى كه سر مقدّسش يك بار از بارگاه بيداد به خانههوى و هوس هديه شد يا يحيى كربلا را قصد كنى كه در بيدادگرى نسبت به آن حضرتبه وارد آوردن صدها زخم نيزه و شمشير بر بدنش و قطعه قطعه كردن پيكر و بريدنگلوگاه و مثله و پايمال ساختن پيكر مقدّسش اكتفا نكردند، بلكه كينه توزى آنانوادارشان ساخت تا سر مطهّرش را در شهرها بگردانند و بر دروازه ها نصب كنند و شرارتبارتر از همه ، در برابر خاندان و كودكانش بر لب و دندان او چوب بيداد زنند.