بارگاه زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) برپا کردن خیمه. بارگاه افراشتن. بارگاه آراستن. بارگاه کشیدن : بیا ساقی آن جام چون مهر و ماه بده تا زنم بر فلک بارگاه.حافظ ( از ارمغان آصفی ).چو در مشهد طوس زد بارگاه...قاسمی ( از ارمغان آصفی ).رجوع به بارگاه افراشتن و بارگاه آراستن و بارگاه کشیدن شود.
معنی کلمه بارگاه زدن در فرهنگ فارسی
برپا کردن خیمه
جملاتی از کاربرد کلمه بارگاه زدن
جز در فضای سینه رندان میپرست نتوان زدن به ملک جهان بارگاه عشق
وقتى امام احمد حنبل ، پيراهنى را كه متعلق به شافعى بوده است مى شويد و آب آن را مىنوشدتا ازمقام علم تجليل كرده باشد،(1) پس ارزش صحابه پيامبر و تكريم آثاربر جاى مانده از انبيا و امامان و بوسه زدن بر بارگاه امام معصوم و حجت الهى جاى خوددارد.