معنی کلمه باجی سلیمان بن خلف در دانشنامه اسلامی
ایشان در سال 403، در خانواده ای که از بَطَلْیَوْس به باجه (باژه امروزی در جنوب پرتغال) مهاجرت کرده بودند، متولّد شد. وی به مدارس قرطبه رفت وآمد می کرد و در شعر و شاعری کامیابی هایی به دست آورد و در 426 به شرق مسافرت کرد. از سیزده سالی که در خارج اندلس به سربرد، سه سال را در مکه و در خدمت حافظ ابوذر هروی که در هرات و بلخ و شهرهای دیگر خراسان تعلیم یافته بود، گذراند و نزد او فقه مالکی و حدیث خواند و پیوسته به اتفاق او به موطنش در السَرَوات که منطقه ای کوهستانی واقع در میان تِهامه و نجد و یمن بود، می رفت. بعدها باجی به بغداد آمد و در آنجا سه سالِ دیگر تحصیلات خود را ادامه داد، هرچند به قدری فقیر بود که گویند معاش خود را از راه ناطوریِ شبانه (نگهبانی شبانه) به دست می آورد. گفته اند که وی در موصل هم بوده و بنا بر یک روایت، به مدت یک سال در حلب و دمشق و مصر، وقت خود را وقف تحصیل علم کلام کرده است.
باجی در حدود 439، همچنان که با تنگدستی اسپانیا را ترک کرده بود، به آن دیار بازگشت، ولی دیدگاهش بسیار وسعت یافته بود. در همین ایام، بنا به درخواست فقهای اندلس، در جزیره میورقه با ابن حَزْم مشهور مناظره کرد، که بر اثر آن ابن حزم گوشه نشینی اختیار کرد و بنا بر قول ابن سعید مغربی، کتاب هایش را سوزاندند.
باجی حتی پس از بازگشت نیز از حرفه خویش که زرکوبی بود دست برنداشت. در اوقات دیگر به کتابت عقود می پرداخت یا قاضی شهرهای کوچک بود، ولی به تدریج شهرت او بالا گرفت، چنان که هنگام وفات، فردی ثروتمند بود. نزدیکی او به صاحبان قدرت؛ یعنی ملوک الطوایفی که پس از سقوط بنی امیه سر کار آمده بودند، در آن زمان سبب گفتگوهایی شد، ولی این نزدیکی گویا عمدتاً مبتنی بر تمایل باجی به تشویق ایشان به اتحاد و همزیستی صلح آمیز بوده است. از پیشنهادهایی که شخصاً به این منظور عرضه می کرد، روی هم رفته استقبال نشد، مگر در سَرَقُسْطَه واقع در مرزهای شمالِ شرقیِ اندلس که حکّامش کاملاً متوجه قدرت دولت های مسیحی بودند. المقتدر بن هود سَرَقُسْطی یکی به طلب باجی فرستاد. باجی ظاهراً زمان درازی نزد المقتدر ماند؛ زیرا آثار او در سرقسطه منتشر شده است. باجی در 474؛ یعنی سالی که حامی او نیز درگذشت، در اَلْمِریه وفات کرد.
1. شرحی بر المُوَطَّأ مالک که ملخص آن موسوم به المُنْتَقی شهرت بیشتری کسب کرده است؛
2. جواب رسالة الراهب من إفرنسه که قدرت نویسنده را در مناظره نشان می دهد و در آن مکرراً از علم کلام استفاده شده است؛