[ویکی اهل البیت] آیه 1 سوره اعراف. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ المص المص (بعضی در تفسیر آن گفته اند: خدای مهربان صاحب اقتدار بردبار). ذکر حروف مقطّعه در اوائل برخی از سوره ها، علاوه از جلب توجّه شنوندگان، و دعوت آنان به سکوت و استماع، عربها را فریاد می دارد که این قرآن از همان حروف هجائی فراهم آمده است که شما گفتار و نوشتار خود را بدان اداء می کنید. پس اگر درباره آسمانی بودن قرآن دچار شکّ و تردیدید، سوره ای همچون یکی از سوره های آن را بسازید و ارائه دهید، و ... (نگا: بقره / ).
جملاتی از کاربرد کلمه ایه 1 سوره اعراف
عـلاوه بـر ايـن اگـر هـم فـرض كـنيم كه منظور ديدن خود خداى تعالى است باز اشكالىنـدارد، چـون ديدن خدا را به قلب نسبت داده ، و ديدن قلب غير از ديدن چشم است ، كه تنهامـربـوط بـه اجـسـام اسـت و تـعـلقـش بـه خـداى تـعـالىمحال است ، و ما در سوره اعراف آيه 143 گفتارى درباره رويت قلب گذرانديم .
شيخ طوسى در تفسير ((التبيان )) و طبرسى در ((مجمع البيان ))ذيل تفسير آيه 9 سوره اعراف ، از بين وجوهى كه ذكر مى كنندهمين وجه را نيكوتر ازهمه مى دانند.
كلمه (قسط) به معناى عدل است ، و آيه شريفه عطف بيان براى موازين ، و يا صفت آناست كه اگر آن را صفت بگيريم ، بايد مضافى در آن تقدير بگيريم و تقدير آن را(و نضع الموازين ذوات القسط) بدانيم ، و اما اينكه معناى ترازوىعدل نصب كردن چيست در تفسير سوره اعراف گذشت .
و يا منظور از ظلم ، ظلم بر خويشتن يا ظلم بر آيات بوده و منظور از علو ظلم بر ديگران، همانگونه كه در سوره اعراف آيه 9 آمده بما كانوا باياتنا يظلمون به خاطر آنكه آنهابه آيات ما ستم مى كردند.
ايـن اصـل اسـتـثـنا پذير نيست حتى دانشمندان و عابدان پرسابقه اى همچون بلعم باعورابـر اثـر پـيـروى از هـواى نـفـس چـنـان از اوج عـظـمـت انـسـانـيـت سـقـوط كـردنـد كه قرآنمثل آنها را به سگ پليدى مى زند كه همواره پارس ميكند (آيه 176 سوره اعراف ).
همچنين بايد بسيارى از حوادث و جريانات تلخ و شيرين زندگى خود و ديگران را ازتذكرات پروردگار متعال به شمار آورد. تذكراتى كه گاه انسان را از خوابها وغفلتهاى عميق بيدار مى كند و حقايق را به او مى نماياند. اما دريغا كه چشم و گوش عده اىآنچنان بسته است كه با اين تذكرات ، متذكر نمى شوند. در سوره اعراف ، چنين مىفرمايد:
در قرآن كريم در غير اين چهار آيه اى كه در سوره اعراف است لفظ اعراف در جاى ديگرنيامده است ، و ما از بحثى كه در اين آيات كرديم اين نتيجه را گرفتيم كه اعراف يكى ازمقامات عالى انسانيت است كه خداوند آن را به حجابى كهحائل بين بهشت و دوزخ است مثال زده ، و معلوم است كه هر حائلى ، در عين اينكه مرتبط بهدو طرف خود هست ، طبعا از حكم دو طرف خود خارج است ، و لذا فرمود: اين حجاب داراىاعراف و بلندى هايى است ، و بر آن اعراف رجالى هستند كه مشرف بر جميعاهل محشر از اولين و آخرينند، و هر كسى را در مقام مخصوص خودش مشاهده مى كنند
نمونه ديگر آيه و مريم ابنت عمران التى اءحصنت فرجها ... (211) است كه درتعيين فعل محذوف آن چند احتمال وجود دارد؛ ليكن مناسبترينفعل محذوف براى نصب كلمه مريم فعلى است كه در آيهقبل همان سوره ياد شده و آن اين است : و ضرب الله مثلا للذين امنوا امراءة فرعون ... (212)؛ چنانكه تنها فعل با سياق آيات سوره مزبور كه از آيه 10 آن شروع مىشود همين ( ضرب الله مثلا) است . براى تعيينفعل محذوف در برخى موارد ديگر فحص و تدبر بيشتر لازم است ؛ زيرا شاهد در آنمواضع مستور است ، نه مشهور؛ مثلا در همان سوره اعراف آيه و لوطا اذقال لقومه ... (213) معلوم نيست كه فعل محذوف اءرسلنا است تا با سياقآيات هماهنگ باشد يا فعل ديگرى نظير اذكر تا هماهنگ با آيه و اذكر اءخاعاد (214) و از طرفى با عدم ذكر الى نيز مناسب باشد؛ گرچه بهنظر مى رسد ظهور وحدت سياق در غالب سوره هايى كه قصه انبياىقبل از لوط در آنها مطرح مى شود همان فعل اءرسلنا است ، نهفعل اذكر ؛ مانند آيات سوره نمل از 45 تا 54 و سوره عنكبوت از 14 تا 28 كهفعل مذكور راهنماى فعل محذوف در اين موارد همان اءرسلنا است .