[ویکی اهل البیت] آیه 1 سوره احقاف. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ حم حم (قسم به خدای حمید و مجید که)
جملاتی از کاربرد کلمه ایه 1 سوره احقاف
541- صحيح بخارى ، ج 3، ص 126، باب والذىقال لوالديه ، در تفسير سوره احقاف .
15- تفسير مراغى ج 26 ص 14 (ذيل آيه 7 سوره احقاف ).
از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه در هر شب يا هر جمعه سوره احقاف رابخواند، در دنيا خوفى به او نرسد، و از فزع روز قيامت ايمن گردد. (366)
9 - جمله (ان هو الا نذير لكم ) رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را درمساله (انذار) خلاصه ميكند يعنى بيم دادن از مسئوليتها، از دادگاه و كيفر الهى ، درستاست كه پيامبر رسالت بشارت هم دارد، ولى آنچه بيشتر انسان را وادار به حركت ميكندمساله انذار است ، و لذا در بعضى ديگر از آيات قرآن نيز به عنوان تنها وظيفه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر شده ، مانند آيه 9 سوره احقاف و ما انا الا نذير مبين منجز انذار كننده آشكار نيستم نظير اين معنى در سوره ص آيه 65 و آيات ديگر نيز آمده است.
و آنچه قرآن كريم از سرگذشت اين قوم آورده چند كلمه است : يكى اينكه قوم عاد، (كه چهبسا از آنان به تعبير عاد اولى نيز تعبير شده ، و از آن به دست مى آيد كه عاد دومىنيز بوده ) مردمى بوده اند كه در احقاف زندگى مى كردند و (احقاف ) كه جمع (حقف) (شنزار و ناهموار) است و در كتاب عزيز خدا نامش آمده ، بيابانى بوده بين عمان وسرزمين مهره (واقع در يمن و بعضى گفته اند: بيابان شنزار ساحلى بوده بين عمان وحضر موت و مجاور سرزمين ساحلى شجر. و ضحاك گفته : احقاف نام كوهى است در شام .و اين نام در سوره احقاف ، آيه 21 آمده و از آيه شريفه 69 از سوره اعراف و آيه 46سوره ذاريات برمى آيد كه اين قوم بعد از قوم نوح بوده اند.
و قوم عاد گرفتار چنين تند بادى شدند، به گونه اى كه يكديگر را با چشم نمىديدند، چنانكه از آيه 24 سوره احقاف نيز استفاده مى شود، مى فرمايد: هنگامى كه تندباد به سوى آنها حركت كرد آنچنان تاريك و پر غبار بود كه آنها گمان كردند ابرىپر باران به سوى آنها مى آيد، ولى به آنها گفته شد اين همان عذابى است كه دربارهآن عجله داشتيد، اين تند بادى است كه در آن عذاب دردناكى نهفته است .
6-مناقب ابن شهر آشوب 4/50 و تفسير الصافىذيل آيه 16 سوره احقاف و تفسير البرهان 4/172ذيل همان آيه .
مؤ لف : قمى هم در تفسير خود نزديك به اين معنا را آورده ، و آن روايت را در سوره احقافدر ذيل آيه (واذ صرفنا اليك نفرا من الجن ...)،نقل كرديم . ليكن ظاهر روايت قمى اين است كه آن چند نفرى كه آيات سوره احقاف درموردشان نازل شده ، همين چند نفرى بوده اند كه آيات سوره مورد بحث درباره شاننازل شده است ، و ظاهر آيات دو سوره با اين معنا نمى سازد، براى اينكه ظاهر كلام آناندر سوره احقاف كه گفتند: (انا سمعنا كتاباانزل من بعد موسى يهدى الى الحق ) اين است كه به موسى و تورات آن جناب هم ايمانداشته بودند، و ظاهر آيات اين سوره اين است كهقبل از شنيدن قرآن مشرك بوده ، و اصلا معتقد به مساءله نبوت نبودند، و لازمه اين معنا دوگونگى آيات است ، مگر آنكه كسى ظهور اين آيات راقبول نكند.
و در آيات 29 - 32 از سوره احقاف : (( (و اذ صرفنا اليك نفرا من الجن يستمعونالقرآن ...) )) معلوم مى شود كه به عمل به قرآن و اسلام نيز مكلف بوده اند.روايات اهل بيت - عليه السلام - نيز شاهد اين مطلب مى باشند كه بعدا خواهد آمد.