ایستگاه پیاده سوار

معنی کلمه ایستگاه پیاده سوار در فرهنگستان زبان و ادب

{park and ride station} [حمل ونقل ریلی] ← ایستگاه پارک سوار

جملاتی از کاربرد کلمه ایستگاه پیاده سوار

چو خواهد کرد گردونت پیاده سواری را بکن ابرو گشاده
چه خبر دارد از پیاده سوار او همی تیزد و تو می‌تازی
چو خشم گیرد بر دشت و می خورد بسرای ازو سوار پیاده شود پیاده سوار
سیاست و کرم خواجه گردش فلک است کزو سوار پیاده شود ، پیاده سوار