نمودارى از نضد اسماى حسنا و نظم ويژه آنها اين است كه خليفه خدا داراى وصف رحمت و صفت غضب است ، ليكن هماره غضب وى به امامت رحمت او ظهور مى كند و رحمت وى همواره غضب او را رهبرى مى كند؛ زيرا مستخلف عنه ، يعنى خداوند چنين است كه رحمت او بيش ازغضب وى و پيش از جلوه مى كند؛ يعنى مهندسى غضب او را رحمت وى طراحى مى كند و غضب اوبه زعامت رحمت وى ظهور مى كند. پس اگر موجودى غضبناك گردد و غضب او به امامت وهدايت رحمت وى نباشد چنين موجودى خليفه اصطلاحى خدا نيست و آن كه خشم او مامور لطف اونبوده و قهر او مقهور مهر او نباشد و نيش او مسبوق به نوش وى قرار نگيرد خليفه خدايى كه رحمت او امام غضب و سعى مى كند و مهر او بر غضب وى پيشى مى گيرد نيست .
توضيح اين كه ، نفى دو صفت (مانند غضب و ضلالت ) گاهى به صورت نفى جميع استو گاهى به شيوه نفى مجموع . اگر مجموع ، نفى شود معناى منطوقيش آن است كه مجموعه اين دو صفت ( با قيد مجموع بودن ) منفى است و نفى مجموع با بودن يكى از آن دو به تنهايى سازگار است ؛ اما اگر نفى جميع بشود چنين محذورى در ميان نيست و نفى با كلمه غير به تنهايى ، موهم نفى مجموع است ؛ يعنى صفت غضب و ضلالت را با هم (با قيد با هم بودن ) نفى مى كند؛ اما تكرار نفى با كلمه لا اين توهم را زدوده ،جميع را نفى مى كند .