اگند
معنی کلمه اگند در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اگند
که هر شاه کز داد گنج آگند بدانید کان گنج نپراگند
ز درد سیب دل نار گشت خون آگند ز زخم نار رخ سیب گشت خون آلود
قژ آگند پوشید بهرام گرد گرامی تنش را به یزدان سپرد
از خصم کی آید بهمه حال که بهتر کرد ار زر آگند ز گفتار زر اندود
ز شادی بسکه گشته راحت آگند نگنجد در دهان گل شکر خند
که پر کرد و که آگند از گیا و قطرهٔ باران دهان این و ناف آن ز مشک و لولو مکنون
به خایه نمک بر پراگند زود به حقه در آگند بر سان دود
گشاد از میان شاه زرین کمر بر آتش بر آگند چندی گهر
بجایی که زهر آگند روزگار ازو نوش خیره مکن خواستار
که کند این پسندیده دندان پیل که آگند با موج دریای نیل