اوردنی

( آوردنی ) آوردنی. [ وَ دَ ] ( ص لیاقت ، اِ ) درخور آوردن. ازدرِ آوردن. || آنچه باید آوردن :
ز پوشیدنی هم ز آکندنی
ز هرسو بیاورد آوردنی. 

ز هرگونه‌ای تنگ شد خوردنی همان تنگ شد راه آوردنی

معنی کلمه اوردنی در لغت نامه دهخدا

( آوردنی ) آوردنی. [ وَ دَ ] ( ص لیاقت ، اِ ) درخور آوردن. ازدرِ آوردن. || آنچه باید آوردن :
ز پوشیدنی هم ز آکندنی
ز هرسو بیاورد آوردنی.فردوسی.کنیم از سر آباد با خوردنی
بیاریم هر چیز آوردنی.فردوسی.گیاشان بود زآن سپس خوردنی
بپویند هر سو به آوردنی.فردوسی.ز پوشیدنی و ز گستردنی
ز هر چیز کآن هست آوردنی.فردوسی.یکی چاره ای ساخت درخوردنی
بیاورد هر گونه آوردنی.فردوسی. || واردات ، مقابل صادرات :
ز ماهی بدیشان همه خوردنی
ز جائی نبد راه آوردنی.فردوسی. || هدیه. ارمغان. پیشکش. حمل :
گذرها که راه دلیران بُده ست
ببینیم تا چند ویران شده ست
کنیم از سر آباد، با خوردنی
بیائیم و آریمش آوردنی.فردوسی.ز آوردنیهای شاهانه نیز
در آن عرضه گه برد بسیار چیز.هاتفی.

معنی کلمه اوردنی در فرهنگ فارسی

( آوردنی ) در خور آوردن

جملاتی از کاربرد کلمه اوردنی

قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و ایشان که هجرت کردند از بهر خدای تعالی، «ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا» و ایشان را بکشتند یا بمردند، «لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً» براستی که اللَّه تعالی ایشان را روزی دهد روزی نیکو، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (۵۸) و اللَّه تعالی است که بهتر روزی کنندگان و نزل سازندگانست، «لَیُدْخِلَنَّهُمْ» در آرد ایشان را، «مُدْخَلًا یَرْضَوْنَهُ» در آوردنی که ایشان را آن خوش آید و پسندیده هر کسی بود، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ» (۵۹) و اللَّه تعالی داناست فرا گذار.
«أَ یَعِدُکُمْ» این مرد شما را وعده دهد، «أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً» که شما آن گه که بمیرید و خاک گردید و استخوان، «أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ» (۳۵) شما بیرون آوردنی اید از زمین.
کنیم از سر آباد با خوردنی بباشیم و آریمش آوردنی