اوبه عطا

معنی کلمه اوبه عطا در لغت نامه دهخدا

اوبه عطا. [ ب ِ ع َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس دارای 150 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه اوبه عطا در فرهنگ فارسی

ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس .

جملاتی از کاربرد کلمه اوبه عطا

هركس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان را خشمگين سازد و اوبه ما منسوب باشد، خداوند روزيش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا كند، او رابه آرزويش برساند و در رسيدن به خواسته هايش ياريش كند.

(بزرگان يهود، براى جلوگيرى از گرايش يهود به اسلام ، به آنان مى گفتند:) جز به كسى كه آيين شما را پيروى كند، ايمان نياوريد. (زيرا دينِ حقّ منحصر به ماست . اى پيامبر! به آنان ) بگو: راه سعادت راهى است كه خدا بنمايد (ومانعى ندارد) كه به امّتى ديگر نيز همانند آنچه (از كتاب وشريعت ) به شما داده شده ، داده شود، تا در نزد پروردگار با شما احتجاج كنند. (همچنين اى پيامبر! به آنان ) بگو: فضل ورحمت بدست خداست ، اوبه هر كه بخواهد عطا مى كند وخداوند داراى رحمت وسيع وعلم بى انتهاست .

آن دو بزرگوار حسب الامر رفتند و از خاك قبر مطهر برداشتند و بالا آمدند و از آن خاك قدرى به بعض حضار اخيار عطا كردند كه از جمله ايشان شخصى بود از معتبرين و عطارو آن شخص را در مرض موت عيادت كردم و باقيمانده آن خاك را از ترس اينكه بعد از اوبه دست نااهل افتد به من عطا كرد و من بسته آن را آورده و در ميان كفن والده گذاشتم .اتفاقا روز عاشورا نظرم به ساروق آن كفن افتاد رطوبتى در آن احساس كردم چون آن رابرداشته گشودم ديدم كيسه تربت كه در جوف كفن بود مانند شكرى كه رطوبت ببيندحالت رطوبتى در آن عارض شده و رنگ آن مانند خون تيره گرديده و خونابه مانند اثرآن از باطن كيسه به ظاهر و از آن به كفن و ساروق رسيده با آنكه رطوبت و آبى آنجانبود.