اهوی تتاری
معنی کلمه اهوی تتاری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اهوی تتاری
کس چنین روی ندارد تو مگر حور بهشتی وز کس این بوی نیاید مگر آهوی تتاری
خون شود نافه ی آهوی تتاری ز حسد کان مه از گوشه ی خورشید در آویزد مشک
گر تو همخوابه آهوی تتاری ز چه دایم، طوع طوق آمده همچون دل ما گردن شیرت
شرط است بیقراری با آهوی تتاری ترک خطا چو آمد ای بس خطای توبه
آهوی تتاری که در او نافه چینست بویی مگر از گلشن لطف تو شنیدست
ز چشم شوخت آهوی تتاری خورد زنهار و از پیشت گریزد
تا بود نکهت زلفش چه کند گر خون باز مشک در نافه ی آهوی تتاری نشود
چشم تو مینماید چون آهوی تتاری اما به صید دلها شیری بود شکاری