اهن تن

معنی کلمه اهن تن در لغت نامه دهخدا

( آهن تن ) آهن تن. [ هََ ت َ ] ( ص مرکب ) که تن از آهن دارد :
خزروان بدو گفت کاین یک تن است
نه آهن تن است و نه آهرمن است.فردوسی.

معنی کلمه اهن تن در فرهنگ فارسی

( آهن تن ) ( صفت ) آنکه تن آهنین دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه اهن تن

خروشی بر آمد که ای شهریار به آهن تن خویش رنجه مدار
مبین ز سیم و ز آهن تن تو کاهن و سیم به بوته گل ازینسان بسی گداخته اند
بیک جزو از هزاران جزو یک ذره نسنجم من که از ارزیز و از آهن تن من استخوان دارد
دگر آهن تنی فولاد جانی که بربندد مشقت را میانی