انتقام مجاز

معنی کلمه انتقام مجاز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انتقام گرفتن یک حس خدادادی است.لیکن بهره وری از این حس خدادادی به تناسب مورد و کیفیت و مقدار استفاده از آن دارای احکام و وجوه گوناگونی است.در اینجا در مورد انتقام مجاز بحث خواهیم کرد.
اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پیامدی برای دیگران نداشته باشد این کار جایز و روا خواهد بود؛ بدین معنا که انسان در این گونه موارد، بین گرفتن انتقام از ظالم یا عفو او مخیّر است:«وجَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا واَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَی اللّهِ... و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فَاُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل» البته گرفتن انتقام از بدی کننده به طور مطلق و در همه موارد روا نیست، بلکه در مواردی جایز است که اسلام آن را روا دانسته باشد.
موارد مباح انتقام
از جمله موارد مباح عبارت است از انتقام گرفتن از استهزا کنندگان و رویارویی با آنان:«اِن تَسخَروا مِنّا فَاِنّا نَسخَرُ مِنکُم کَما تَسخَرون» برخی مفسران گفته اند: استهزا هرچند در ابتدا امری قبیح است؛ اما به عنوان مقابله به مثل و مجازات ، به ویژه آن جا که فایده ای عقلایی بر آن مترتب باشد جایز است و نیز اگر فردی انسانی را بکشد یا جراحتی بر او وارد کند انتقام گرفتن از او جایز خواهد بود:«اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ... والجُروح قِصاص» و نیز در موردی که فردی شخصی را مُثله کند ( گوش ، چشم و بینی او را قطع کند) چه فرد مثله شده زنده باشد یا مرده :«و اِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم» آیه فوق درباره مثله شدن شهیدان احد به دست مشرکان قریش و تصمیم مسلمانان بر انتقام گرفتن و مثله کردن مردگان و بلکه زنده های آنان نازل شده و به مسلمانان سفارش کرد که در صورت اقدام به انتقام تن ها در حدّ عمل مشرکان با آنان مقابله کنند ؛ همچنین جواز انتقام در این مورد از آیه ۴۵ سوره مائده نیز قابل استفاده است:«العَینُ بِالعَینِ وَالاَنفُ بِالاَنفِ وَالاُذُنِ بِالاُذُنِ»
شرایط انتقام
لیکن انتقام پسندیده و لازم و انتقام مجاز شرایطی دارد؛ از جمله:۱. رعایت اعتدال و حدود الهی؛ به این معنا که انتقام باید به اندازه بدی و ظلمی باشد که به انسان شده است:«و جَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها... اِنَّهُ لا یُحِبُّ الظّلِمین» جمله «اِنَّهُ لا یُحِبُّ الظّلِمین» اشاره به این دارد که اگر فرد در گرفتن انتقام از حدّ اعتدال تجاوز کند ظالم شمرده شده و مورد خشم خداوند قرار خواهد گرفت بنابراین، در انتقام گرفتن نباید مرتکب فساد و کار حرام شد. ۲. استمداد از دیگران و قانون در برخی موارد؛ از جمله قصاص ؛ لازم است فرد ستمدیده برای گرفتن حق خویش از دیگران و از قانون استمداد کند.قرآن در آیه ۴۱ سوره شوری به مسئله یاری طلبیدن از دیگران اشاره کرده و می گوید:«ولَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فَاُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل» یاری گرفتن از دیگران هم شامل مؤمنان و هم قانون است و حکمت این امر نیز آن است که در برخی موارد فرد به تنهایی قادر به گرفتن انتقام خویش نیست یا اگر خود به طور یک جانبه اقدام به انتقام کند موجب هرج و مرج شده و پیامدهای ناگواری برای خود و جامعه خواهد داشت.

جملاتی از کاربرد کلمه انتقام مجاز

74- به خدا سوگند مى خورند كه (سخنان زننده در غياب پيامبر) نگفته اند، در حالى كهقطعا سخنان كفر آميز گفته اند، و پس از اسلام كافر شده اند، و تصميم (به كارخطرناكى ) گرفتند كه به آن نرسيدند، آنها فقط از اين انتقام مى گيرند كه خداوند ورسولش آنان را به فضل (و كرم ) خود بى نياز ساختند! (با اينحال ) اگر توبه كنند براى آنها بهتر است ، و اگر روى گردانند خداوند آنها را در دنياو آخرت به مجازات دردناكى كيفر خواهد داد و در سراسر روى زمين نه ولى و حامى دارندو نه ياورى !
نقش داوود در قصه سلیمان به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ در ۹ آیه ابتدایی باب دوم، او در لحظه مرگ به سلیمان وصیت کرد یوآب و شمعی را به قتل برساند. این واضح‌ترین عبارت توجیهی برای اعمال سلیمان در ۲ باب ابتدایی کتاب اول پادشاهان است. همچنین، قابل توجه است که حتی زمانی که تلاش شده از داوود شخصیت مثبتی ترسم شود، باز هم او به فکر انتقام است. دلایل زیادی برای تردید دربارهٔ این وصیت داوود وجود دارد؛ مثلاً منطقی نیست او ۳۰ سال برای مجازات یوآب (به خاطر کشتن ابنیر) منتظر مانده باشد. پیام اصلی روایت این است که سلیمان با کشتارهای آغاز سلطنتش، تنها خواسته پدر در حال مرگ خودش را عملی کرده‌است. داوود سپس مرد و در اورشلیم دفن شد. بعد از مرگ داوود، سلیمان حرم‌سرای پدرش را تصاحب کرد و آدونیا را به بهانه نزدیک شدن به زنان حرم‌سرا کشت.
توماج صدای مردم است و ندای ملت خاموش نمی‌شود. اکنون صدای او باشیم، که اگر آزاد بود بر شکنجه‌ها و احکامِ اعدامِ معترضان می‌خروشید و رهایی‌شان را طلب می‌کرد. جسم و جان توماج را نشانه رفته‌اند، به انتقام این که بانگِ رسایِ مردم بوده است. شکنجه و مجازات توماج، خط قرمز ماست. توماج باید آزاد شود.
سقراط دیالوگ را با گفتن داستانی به کالیکلس، پولوس و گورگیاس پایان می‌دهد که آن‌ها آن را افسانه می‌دانند، اما او آن را واقعی می‌داند (523a). او نقل می‌کند که در زمان‌های قدیم، کرونوس درست قبل از مرگ انسان‌ها قضاوت می‌کرد و آن‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کرد. او مردان نیکوکار و صالح را به جزایر مبارکه فرستاد و مردان بی‌خدا و ناصالح را به زندان انتقام و مجازات به‌نام تارتاروس فرستاد. این پرونده‌ها بد قضاوت می‌شد، زیرا مردان درحالی‌که زنده بودند و با لباس هایشان قضاوت می‌شدند و قضات فریب ظاهر را می‌خوردند. زئوس این مشکل را با ترتیب دادن مرگ مردم برطرف کرد و بدن را برهنه کرد و پسرانش، مینوس و رادامانتوس را از اروپا و آیاکوس از ایجاینا را قضاوت کرد. (523d–524a) در قضات نیز باید برهنه می‌بودند، تا بتوانند بدون حواس‌پرتی روح انسان‌ها را مرور کنند.
سپس آن حضرت دستهاى خود را به سوى آسمان برداشت و لشكريان عمرسعد را اين چنيننفرين نمود:((خدايا! قطرات باران را از آنان قطع كن و سالهايى (سختى ) مانندسالهاى يوسف بر آنان بفرست و غلام ثقفى را بر آنان مسلط گردان تا با كاسه تلخذلت ، سيرابشان سازد و كسى را در ميانشان بدون مجازات نگذارد، درمقابل قتل ، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب ، آنان را بزند و از آنان انتقام من وانتقام خاندان و پيروانم را بگيرد؛ زيرا اينان ما را تكذيب نمودند و درمقابل دشمن دست از يارى ما برداشتند و توئى پروردگار ما، به توتوكل كرده ايم و برگشت ما به سوى تو است )).
به اعتقاد برخی از پژوهشگران دلیل این اقدام سلطان رشد بدبینی نسبت به قدرت‌های خارجی پس از کشف نامه‌های خلیفه در خزانه غوریان بود این بدبینی باعث شد که سلطان بی هیچ تفحص و تحقیقی کاروان تجاری مغول را از دم تیغ بگذراند. نسوی در ادامه می‌نویسد: «غایر خان از این نوع ترهات بر آن بیچارگان بست تا سلطان فرمود که ایشان را احتیاط باید کردن و از حقیقت حال پرسیدن، بر این رخصت همه را بگرفت و بعد از آن خبر و اثر ایشان ناپدید گشت.» اما در پاسخ به این سؤال که آیا این هیئت واقعاً به قصد تجارت آمده بودند؟ باید گفت:از آنجا که تجارت در نزد چنگیز خان اهمیت ویژه‌ای داشت و او درصدد ایجاد روابط تجاری با حکومت‌های همسایه بود، می‌توان انگاشت که این هیئت به قصد تجارت آمده بودند؛ اما آنچه مسلم است چنگیز خان از این اقدام هدف دیگری را نیز دنبال می‌کرد که همانا به دست آوردن اطلاعات از اوضاع داخلی حکومت خوارزمشاهیان بود که بر سر جاده تجاری ابریشم قرار داشت؛ چنگیز خان شرق این جاده را تحت نظارت خود داشت اما قسمت غرب آن که مبادلات تجاری مغولان را با خاورمیانه میسر می‌ساخت، در شمال ایران بود که یا با مذاکره یا با جنگ باید تحت سلطه خان مغول درمی‌آمد. به هر صورت چنگیز خان بعد از این اقدام سلطان به جای این که در صدد انتقام برآید نماینده دیگری به نشانه اعتراض به سمت ایران روان کرد و از او مجازات مسببین این جنایت را خواست. بدو چنین پیام داد:
اين آيات در حقيقت تاءكيد و توضيح و تكميلى است براى آيات گذشته ، در زمينهانتصار، و مجازات ظالم ، و عفو و گذشت در موارد مناسب ، و هدف از آن اين است كه مجازاتو انتقام گرفتن از ظالم حق مظلوم است و هيچكس حق ندارد مانعى بر سر راه او ايجاد كند، درعين حال هر گاه مظلوم ، پيروز و مسلط بر ظالم شد اگر صبر كند و انتقام نگيرد فضيلتبزرگى خواهد بود.
كردن توأ م با كينه جوئى و عدم گذشت آمده ، دراصل به اين معنى نيست ، بلكه مفهوم انتقام همان كيفر دادن و مجازات كردن است ، مجازاتىكه در مورد خداوند هماهنگ با استحقاق و عدالت بلكه نتيجهاعمال آدمى است لازم به تذكر نيست كه اگر خدا داراى چنين انتقامى نبود، بر خلاف حكمت وعدل بود.