امیری کردن
معنی کلمه امیری کردن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه امیری کردن
مورخان امیر شمس الدین فضل الله را امیری بی لیاقت و سرگرم لهو و لعب توصیف میکنند که در زمان او سربداران تضعیف شدند و شاهزاده طغاتیمور خان، حاکم استرآباد، با آگاهی از اختلافات داخلی سربداران به عزم نابودی آنان به سوی سبزوار حرکت میکند. شمس الدین نیز از رویارویی با طغاتیمور خان به هراس می افتد و اعلام میکند که به درد اداره حکومت نمیخورد و از اداره حکومت استعفا میدهد. روایت میرخواند چنین است که وقتی خبر حمله طغاتیمور خان میرسد، بزرگان سربدار به نزد خواجه شمس الدین علی رفتند و اوضاع بد مملکت را یادآور شدند و ضعف امیر شمس الدین فضل الله را یادآور کردند و گفتند که اگر این امیر به جنگ طغاتیمور برود افتضاح به بار خواهد آورد. سپس از او تقاضا کردند تا حکومت را بپذیرد. خواجه شمس الدین هم به ظاهر با اکراه، حکومت را پذیرفت و شمس الدین فضل الله نیز امور حکومت را به او واگذاشت و از سیاست کناره رفت. حافظ ابرو هم نوشته است که شمس الدین فضل الله نتوانست حقوق سربازان خود را پرداخت کند و چون شمس الدین علی به آنها وعده پرداخت کردن حقوق شان را داد، سربازان شمس الدین فضل الله را میکشند و خواجه شمس الدین علی را به حکومت میرسانند. فصیح احمد خوافی در کتابش مینویسد که شمس الدین علی با اتفاق تمام جناح سربداران، به حکومت میرسد. بنابراین خواجه شمس الدین به نمایندگی از هر دو جناح میانه رو و تندرو به حکومت میرسد.
لقب امیرالامرا بهخودیخود نشان از هیچ برتری نداشت و امتیازی محسوب نمیشد، کما اینکه خلیفه این عنوان را به ضعیفترین و جوانترین برادر آلبویه داده بود، اما هنگامی که جاهطلبی قویترین امیران آلبویه برای یکپارچه کردن کل سرزمین تحت فرمان بویهها را در نظر بگیریم، این لقب محملی برای برتریجویی سیاسی محسوب میشد. در مورد عضدالدوله، که امیری قدرتمند بود، نمود این داستان به صورت ادعای دروغین عضدالدوله درآمد که خلیفه پدرش رکنالدوله را امیرالامرا نمودهاست؛ در صورتی که عزالدوله این لقب را داشت.
ارسلان امیری کارگردان فیلم اظهار داشته که در ابتدا قصد داشته که فیلم خود را به زبان کُردی بسازد اما در سینمای ایران پیدا کردن سرمایه برای فیلمی به زبان کُردی که پروداکشن آسانی ندارد، بسیار سخت است؛ بنابراین، ابتدا زبان فیلم به فارسی تغییر داده شد و در نهایت فیلم به دو زبان فارسی و کُردی ساخته شدهاست.
سید محمد امیری در زمان انتصاب به عنوان سرپرست واحد اصفهان با شعار «رفع مسائل و مشکلات مالی» این دانشگاه کار خود را آغاز کرد. وی در ابتداییترین حرکتش در آبان سال ۱۳۹۵ اقدام به پولی کردن پارکینگ رایگان دانشگاه نمود و این امر در کنار این که زمزمههایی مبنی بر کاهش بودجه پژوهشی و فرهنگی و… وجود داشت به تجمع دانشجویان این واحد رو به روی ساختمان اداری این دانشگاه (اندیشه) منجر شد.
نخستین گام شینگن برای فراهم کردن فضای پیرامونی ایالت کای، تصرف ولایت شینانو بود. شینانو، امیری بزرگ داشت که بر آن بود تا پیش از قدرتگیری شینگن جوان، ایالت کای را ببلعد، به همین منظور تعداد زیادی پیادهنظام در مرزهای کای مستقر کرده بود. نبرد در منطقهٔ فوجو درگرفت، جایی که شینگن با هدف مقاومت و دفاع، نیروهایش را متمرکز کرده بود، اما ببر نوجوان کای، ناگهان از حالت مدافعه درآمد و بر نیروهای شینانو تاخت و آنان را غافلگیر ساخت. پیروزی سریع، نصیب شینگن بود و بدین سان او، در همان سال، نیروهایش را در ولایت شینانو مستقر کرد و این همان نبرد موسوم به نبرد سزاوا بود.
امیری از تو عاصی گشت اندر قلعه محکم که نتواند فراز آن گذر باد وزان کردن
میترا مهرآبادی در کتاب تاریخ سلسله زیاری، دلایل سعید نفیسی را رد کرده است؛ او به عنوان «امیر ماضی» در قابوسنامه تأکید میکند که کیکاووس در اشاره به پدرش، اسکندر، آورده است. همچنین هشت سال حضور کیکاووس در دربار غزنویان را پیش از رسیدنش به جایگاه امارت دانسته و حضورش در جنگهای میان «مسلمانان و کفار» و مراسم حج را متعارض با جایگاه امیری کیکاووس نمیپندارد. او همچنین آموزش فنون و پیشههای گوناگون به شاهزادگان را امری متداول در آن روزگار تلقی کرده و دلیل آن را ناپایداری سیاسی-نظامی حکومتهای وقت بیان کرده است. او در اثبات مدعای آخر به فرازهایی از قابوسنامه ارجاع میکند؛ منجمله این گفتاورد از کیکاووس که میگوید: «…از حوادث عالم، ایمن نتوان بود و نتوان دانست که بر سر مردمان چه گذرد، هر هنری و فضلی روزی بکار آید، پس در فضل و هنر آموختن تقصیر نباید کردن.»
میترا مهرآبادی در کتاب تاریخ سلسله زیاری، دلایل سعید نفیسی را رد کردهاست؛ او به عنوان «امیر ماضی» در قابوسنامه تأکید میکند که کیکاووس در اشاره به پدرش، اسکندر، آوردهاست. همچنین هشت سال حضور کیکاووس در دربار غزنویان را پیش از رسیدنش به جایگاه امارت دانسته و حضورش در جنگهای میان «مسلمانان و کفار» و مراسم حج را متعارض با جایگاه امیری کیکاووس نمیپندارد. او همچنین آموزش فنون و پیشههای گوناگون به شاهزادگان را امری متداول در آن روزگار تلقی کرده و دلیل آن را ناپایداری سیاسی-نظامی حکومتهای وقت بیان کردهاست. او در اثبات مدعای آخر به فرازهایی از قابوسنامه ارجاع میکند؛ منجمله این گفتاورد از کیکاووس که میگوید: «…از حوادث عالم، ایمن نتوان بود و نتوان دانست که بر سر مردمان چه گذرد، هر هنری و فضلی روزی بکار آید، پس در فضل و هنر آموختن تقصیر نباید کردن.»
امیری و همکارانفیلمنامهنویس، آیدا پناهنده و تهمینه بهرام صحنهٔ اولین تقابل استوار و جنگیر را چنان جذاب به نگارش درآوردهاند که کل صحنه، تبدیل به یک زورآزمایی چند راندی میشود و فاتح این نبرد، «استوار» است که با بازداشت کردن «آمردان» باعث خشم اهالی میشود. در پاسگاه، دوربین با حرکاتی خاص سینمای وحشت، از یک بطری خالی ترس و دلهره خلق میکند.
در ۱۵ ژانویه ۲۰۰۶ امیر شیخ جابر درگذشت و شیخ سعد، ولیعهد کویت را به امیر تازه تبدیل کرد. با پیوستن سعد، صباح احتمالاً با حفظ وظیفه نخستوزیری، ولیعهد تازه میشد. اما قانون اساسی ایجاب میکند که امیر در برابر مجلس سوگند یاد کند و سوگند اداری پیچیدهاست. به زودی، خبر پخش شد که سعد قادر به ادای سوگند کامل نیست. برخی گزارشها حاکی از آن است که وی از بیماری آلزایمر یا برخی دیگر از بیماریهای ناتوان کننده رنج میبرد. بهطور کلی توافق شد که او قادر به صحبت کردن نیست، حداقل در هر زمان. سعد پس از یک جنگ قدرت در خاندان حاکم، موافقت کرد که در ۲۳ ژانویه ۲۰۰۶ به دلیل بیماری از سمت امیری کویت از مقام خود کنارهگیری کند. سپس خانواده پادشاهیی مقام حکومت را تفویض کردند و صباح امیر تازه شد. در ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶، مجلس ملی کویت لحظاتی قبل از دریافت نامه رسمی استعفا، سعد را از دفتر خارج کرد. کابینه کویت صباح را به عنوان امیر معرفی کرد. وی در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۶ با تأیید شورای ملی سوگند یاد کرد و به این بحران پایان داد.