امنان. [ اِ ] ( ع مص ) سست و مانده کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ناتوان ساختن کسی و نیروی او را بردن. ( از اقرب الموارد ). || بممنون کسی رسیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گویند امنته اذا بلغت ممنونه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). امنان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مَن ( واحد وزن ). ( از اقرب الموارد ). رجوع به مَن شود.
معنی کلمه امنان در فرهنگ فارسی
جمع من
جملاتی از کاربرد کلمه امنان
آمنان را من بترسانم به علم خایفان را ترس بردارم به حلم