املد

معنی کلمه املد در لغت نامه دهخدا

املد. [ اَ ل َ / اُ ل ُ ] ( ع ص ) نرم و نازک از شاخ و مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نرم و نازک از مردم و از شاخه درخت و از نیزه. ( ناظم الاطباء ). ج ، مُلْد. مؤنث آن ملداء. ( از اقرب الموارد ). اُمْلُدان و اُمْلُدانی و اُمْلود و اِمْلید نیز به معنی املد است. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه املد در فرهنگ فارسی

نرم و نازک از شاخ و مردم

جملاتی از کاربرد کلمه املد

قوم آمارد از مردمان آریایی بودند که در آمل زندگی می‌کردند. نام شهر آمل دگرگون‌شده همان نام آمارد است. آماردها قومی نیرومند و جنگجو بوده‌اند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را برنهادند و بعدها واژه آماردها به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و آمل بدل شد. اما در زمان سلسله اشکانیان و حکومت اشک سوم یا اردوان یکم پسر تیریدات یکم (۲۴۷/۵۳–۲۱۴/۱۷ پ. م) طبرستان به‌طور کامل تصرف شد، آماردها که از این پیشامد رنجیده و دل خوشی نداشتند و پی فرصت می‌گشتند، در آغاز پادشاهی اشک پنجم (فرهاد یکم) با گرگانی‌ها یکی شده، دم از خودسری زدند و نبردی خونین میان آن‌ها و اشک پنجم به وجود. اشک ابتدا گرگان را کوبید و از طبرستان گذشت و به سرزمین آماردها (طبرستان باختری) رسید و سه سال با آنان جنگید تا چیره و پیروز شد؛ همه سرکشان را کشت و بازماندگان را به دو بخش کرد: بخشی را به خراسان کوچاند و بخشی را به سرزمین خوارکس فرستاد و به کارهای بیگاری واداشت. سپس فرمان داد تیره ای از مردم تپوری از خاور و جنوب باختری به سرزمین آماردها کوچانده شوند. دیگر از این دسته از مردم (آماردها) در تاریخ طبرستان و آمل نامی نمی‌بینم.