معنی کلمه املا کردن در لغت نامه دهخدا
یک زمان ذکر دوست کرد بیان
ساعتی درس عشق کرد املا.( منسوب بناصرخسرو ).انشا کندش روح و منقح کندش عقل
گردون کند املا و زمانه کند اصغا.مسعودسعد.گوشوَر یک بار خندد کر دوبار
چونکه لاغ املا کند یاری بیار.مولوی ( مثنوی ).گر آن جمله را سعدی انشا کند
مگر دفتری دیگر املا کند.سعدی.ز دل مجموعه ای هر روز املا می توان کردن
ازین یک قطره خون صد نامه انشا می توان کردن.صائب ( از آنندراج ).