امل زم

معنی کلمه امل زم در لغت نامه دهخدا

( آمل زم ) آمل زم. [ م ُ زَ ] ( اِخ ) آمل شط. آمل مَفازه. رجوع به آمل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه امل زم

می‌توان گفت آمل یک شهر اساطیری است چون نبردهای فریدون، آرش کمانگیر، ضحاک، کیخسرودر زیر پای دیو سفید یعنی دماوند انجام شده‌است. شهر آمل از روزگاران کهن همواره شهری آباد و پر رونق بوده‌است. سیمای این شهر باستانی، از لا به لای هزاره‌های مه گرفتهٔ تمدن‌های پیش مادها در فلات ایران رخ نموده و پیشینهٔ تاریخی آن با افسانه‌ها و اساطیر پرشکوه ایرانی در هم آمیخته‌است. نام آمل شانزده بار در شاهنامه فردوسی یاد شده‌است. فریدون، پادشاه اسطوره‌ای که ضحاک ماردوش را درون چاهی در دماوند کوه آویخت، خود پرورش یافتهٔ دامان البرز بود و پژوهشگران، پایتخت او را حوالی آمل می‌دانند و امروز نیز باشندگان لاریجان، دشت خرمی در پای دماوند را تخت فریدون می‌خوانند. سال‌ها بعد، در عصر پادشاهی نوادهٔ وی منوچهر، سپاه توران از جیحون گذشت و سراسر شمال و شمال شرقی ایران را تصرف کرد، ولی به واسطهٔ مقاومت ایرانیان، پشت دروازه‌های آمل زمین گیر شد و به موجب پیمان صلحی، آرش کمانگیر تیری از دماوند کوه در اطراف آمل تا فرارود در آسیای میانه رها کرد و جان داد و مرزهای ایران را باز تا آن سوی جیحون کران داد. همچنین در زمان بهرام گور نیز آمل پایتخت ایران بوده‌است.
عروسی در آمل زمین سازمت تو را چون شهنشاه بنوازمت
ز جیحون چین تا به آمل زمین همه گنج و دینار و در ثمین