امتناع بالذات

معنی کلمه امتناع بالذات در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امتناع یک چیز، به معنی ضرورت عدم آن چیز می باشد. امتناع بالذات یک چیز، امتناعی است که ذات ممتنع ، خودش صرف نظر از هر چیز دیگر، برای اتصاف به "ضرورت عدم" کافی است.
امتناع دارای سه قسم است: امتناع بالذات، امتناع بالغیر و امتناع بالقیاس الی الغیر؛ امتناع بالذات یک چیز، امتناعی است که ذات ممتنع، خودش صرف نظر از هر چیز دیگر، برای اتصاف به "ضرورت عدم" کافی است؛ یعنی عدم و ضرورت عدم آن چیز، برخاسته از ذات مفروض خود آن چیز است نه چیز دیگری؛ نظیر " اجتماع نقیضین " و " شریک خداوند " که از ذات آنها عدم برمی خیزد ولذا عدم برای ذات آنها (صرف نظر از هر چیز دیگر) ضروری است.
ضرورت عدم برای امتناع بالذات
اموری که ممتنع بالذات اند، چون ذاتشان اقتضای " ضرورت عدم " دارد، در هر فرضی، نیستی و عدم برایشان ضروری است و هیچگاه و در هیچ فرضی نمی توانند به وجود آیند؛ زیرا اگر بخواهند به وجود آیند یا باید ذات خود را از دست بدهند و ذات آنها ـ که اقتضای عدم دارد ـ تبدیل به ذات دیگری شود که در این صورت باید گفت خود آن اشیاء به وجود نیامده اند، بلکه شیء دیگری که دارای ذات دیگری است به وجود آمده است؛ یا اینکه با همان ذات خود موجود می شوند که در این صورت،اجتماع نقیضین رخ می دهد که محال است؛ زیرا ذاتشان ضرورتا اقتضای عدم دارد و معدوم است در حالی که فرض شده که موجود می شود که این اجتماع دو نقیض (وجود و عدم) است که محال می باشد.
نیاز نداشتن به علت
از آنجا که امتناع بالذات یک چیز، ناشی از عامل بیرونی نیست، زیرا ناشی از ذات آن است، و از طرفی، ممتنع بالذات هیچگاه موجود نمی شود که در وجود یافتنش نیازمند علت باشد، باید گفت اموری که ممتنع بالذات اند نیازمند هیچ علتی نیستند.
معنی امتناع
...

جملاتی از کاربرد کلمه امتناع بالذات

اين سخن ناصواب است ، زيرا ممتنع بر چند قسم است : الف . ممتنع بالذات ب : ممتنعبالعاده كه مبادى آن در اختيار مكلف نيست ج : ممتنع بالعاده كه مبادى آن در اختيار مكلف است، مانند محل بحث . عدم جواز تكليف ما لا يطاق در قسم اخير راه ندارد، چون امتناع بالاختيارمنافاتى با اختيار ندارد.
تبشير و انذار، ترغيب و ترهيب ، مهر و قهر، تقريب و تبعيد و بالاخره بيان اين دو صفت فعل الهى گاهى به صورتِ اِخبار و زمانى به صورت اِنشاء است . در هر موردى كه سخن به طور اخبار باشد، تحقق مخبر عنه قطعى خواهد بود؛ زيرا در هر گونه خبرى كه از طرف خداى سبحان صادر شده باشد هم كذب خبرى محال است ، چون جهل ، نسيان ، سهو و خطا را در حَرَم علم نامحدود الهى راه نيست و هم كذب مخبرى ممتنع است ؛ زيرا هيچ انگيزه اى براى دروغ گفتن در خداى سبحان وجود ندارد. گذشته از آن كه گزارش كذب ، نقص و قبيح است و صدور كار ناقص و قبيح از خداى حكيم و قادر محض مستيعنى صدور عمل ناروا ممتنع از خداست ، نه واجب بر خداوند؛ پس هرگونه ترغيب و ترهيبى كه صبغه اِخبار داشته باشد نه انشا، تحقّق آن ضرورى و تخلّف آن ممتنع است . البته چيز ممكنى كه وجود آن ضرورى يا ممتنع است ، حتماً ضرورت يا امتناع آن بالغير خواهد بود، نه بالذات وگرنه در قلمرو فعل و كار امكانى قرار نمى گرفت .