ام طفیل

معنی کلمه ام طفیل در لغت نامه دهخدا

ام طفیل. [ اُم ْ م ِ طُ ف َ ] ( ع اِ مرکب ) زن شیرده. زن مرضعه. ( از المرصع ).

معنی کلمه ام طفیل در فرهنگ فارسی

زن شیرده . زن مرضعه

جملاتی از کاربرد کلمه ام طفیل

یک نقش تو گر فرشته خو شد بد نیز طفیلی نکو شد
ایدوست به بالین رفیق ایست زمانی کش جان به طفیل تو کند یک دور زمان ایست
طفیل بندگان، من هم قبول افتاده‌ام، گویا که از هر جانب آواز مبارک باد می‌آید
به سوی اولیا وصولم کن به طفیل همه قبولم کن
غرض او بُد ز گردش عالم خوانده او و طفیل او آدم
زهی خاک درت تریاک اعظم طفیلی وجودت کل عالم
طفیل خود ستایندم گدایان سر کویش مگر افتاد بر من سایه دولت همائی را
دربارهٔ زندگی و آثار ابن طفیل آگاهی‌های بسیاری در دست نیست با این وجود می‌توان گفت: ابن طفیل مسلمانی اندلسی بود که تعلیم و تربیت عمیقی را در دیانت اسلام و علوم غیردینی یافته بود. شغل او طبابت بود و در ابتدا در غرناطه و سبته و طنجه و سپس (۵۵۹–۵۷۸/۵۴۲–۵۶۱) طبیب درباری سلطان موحدی در مراکش و اندلس شد. وی در واقع در دربار ابویعقوب یوسف حاکم بود و نامی‌ترین فیلسوف اسپانیا یعنی ابن رشد را به این دربار معرفی کرد. اثر مهم به جای مانده از ابن طفیل داستان عرفانی فلسفی حی بن یفظان می‌باشد. می‌گویند نگارش این داستان در توجیه مذهب موحدان بوده‌است. وی در جمع بین حکمت و شریعت تلاش کرد و با نوشتن این رساله اندیشهٔ هماهنگی و جمع بین حکمت و شریعت را در قالب داستان بیان کرد و چگونگی اتصال نفس انسانی با عقل فعال را توضیح داد وی در حی بن یقظان نوشت: من متن حی بن یقظان و سلامان و آبسالی را که شیخ ابوعلی یاد کرده برای تو خواهم گفت و با عقاید روزگار خود آن‌ها را هماهنگ می‌کنم. وی در این رساله آموزه‌هایی از فلسفهٔ ارسطو، ابن سینا و اندیشه‌های فیثاغوری و افلاطونی را بیان می‌کند. وی از بزرگ‌ترین فیلسوفان و طبیبان و ادیبان مغرب اسلامی است.
از بعد شخصیتی رفتار مجنون در این حکایت نه تنها درخور عاشقان چنین منظومه‌ای نیست، بلکه گاه سفیهانه و غیرمنطقی هم هست. مجنون از عشق بی‌قرار است و در صحرا با حیوانات وحشی دمخور بوده و دربند رازداری و پرده‌پوشی نیست. مجنون صاف و صادق است. او عاشق رنج بردن و خواری کشیدن و ناله کردن است. با خنده میانه‌ای ندارد. از نشاط و سبکروحی به دور است و آن را مطابق شان انسانی نمی‌داند. او خودآزار است و حتی عشق را به طفیل «غم عشق» می‌خواهد؛ ولی لیلی از این همه رنجور نیست. چرا که خود وی نیز زاده و پرورده همان محیط است. لیلی رنجور خودکم بینی مجنون است. چرا که می‌داند تا این خود کم‌بینی و حقارت هست، به وصال او نخواهد رسید.
در آن بزمی که خلقش میزبانست طفیلی داغ دارد میهمان را
چو در جمع آن خیل والا رسم طفیلی به جنات اعلا رسم
طفیل صحبت یار است نقل و باده و جام چو برگ عیش بسازی نخست یار طلب