ام رباح
معنی کلمه ام رباح در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ام رباح
480- رباح ، برده سيه و آزاد كرده پيغمبر(ص ) و پرده دار حضرتش بود و پس ازكشته شدن يسار، پيغمبر جاى او را به وى داد. اسدالغابه ، ج 2، ص 190؛ جوامعالسيره ، ص 27؛ الاصابه ، ج 1، ص 490.
سمحت بدنیائی و دینی و مهجتی و نفسی و عقلی و السماح رباح
همين ترتيب نزول چون به جاى روايت از طريق عطاء بن ابى رباح و پسرش از طريق ابوصالح از ابن عباس روايت مى شود به مرور زمان و بر اثر عوامل ياد شده به چند شكل درمى آيد. يكى كه در مقدمه المبانى - قرن پنجم - است (86) تغييرات كمترى پيدا مى كند تا آن كه در تاريخ يعقوبى - متوفاى 282 - ثبت است . (87) مثلا اگر در اولى دو سوره پياپى فلق و ناس از قلم مى افتد در دومى سوره اخلاص هم كه در پى آن دو است از قلم مى افتد. ترتيب نزولى هم كه در الفهرست ابن النديم (88) تاليف شعبان 337 به روايت محمد بن نعمان بن بشير صحابى - مى آيد جز نقل غير دقيق همين ترتيب نزول نيست .
رباح (به عربی: الرباح) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه الرباح واقع شدهاست. رباح ۲۱٬۹۶۵ نفر جمعیت دارد و ۸۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
- گفتم : عطاء بن ابى رباح ، مجاهد بن جبير، سعيد بن جبير و سليمان بن يسار.
هرچ دادی عوض نمیخواهی گرچه گفتند السماح رباح
اگر بنى اميه با خبر مى شدند كه كودكى را على نام نهاده اند، بى محابا كودك كودكرا مى كشتند! اين مطلب به گوش رباح رسيد، پس گفت : نام فرزند من على است و نهعلى . او على را دشمن مى داشت و به هر كس هم كه على ناميده مى شد سخت مى گرفت ! ابنحجر مى گويد: على بن رياح مى گفت من از آن كس نمى گذارم كه مرا على بنامد، نام منعلى است !
هذا رباح عبد بنى النجار، ما رانى قط الا قال : يا على انى احبك ؛ اين جنازه رباح غلامطايفه بنى نجار است ، هميشه هرگاه مرا مى ديد مى گفت : اى على ! من تو را دوست دارم .
پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: در كنار سرش حوريان بهشتى ، همسران آن غلام راديدم كه با ظرف هاى پر از آب ، نزد رباح آمدند، چون او تشنه از دنيا رفت ، آنها آبآوردند تا به او بنوشانند، و من ديدم او مرد غيور بود، و ناموس هاى او نزدش آمده اند،پشت به آنها كردم ، كه به ناموس هاى او نگاه نكرده باشم .
یاسین بهطور گسترده در مورد انسانشناسی بربرها نوشتهاست رویکرد او به انسانشناسی اجتماعی، ترکیب ارزیابی علمی با ادبیات شفاهی است. او در کار بوردیو متخصص است و تجربیات او را در الجزایر به عنوان تأثیری مرکزی بر فلسفهٔ او قرار میدهد. او دفتر خاطرات ژان آمروش را ویرایش کرد و درک بیشتری از تأثیر او بر ادبیات ایجاد کرد. او پس از مرگ رباح بلمری، سخنرانیای را ایراد کرد که نقش او در فرهنگ ادبی مغرب را مورد بررسی مجدد قرار داد و همچنین به ادای احترام به او پرداخت. او مجموعهای از نوشتههای بوردیو را ویرایش کرد، و آثار او را در زمینههای سیاسی الجزایر قرار داد.
خلافت اموى با تمام قوا مى كوشيد كه مردم را از ذكر خير اميرالمومنين على (ع ) باز داردو تا آنجا پيش رفته بود كه مردم ابا داشتند كه على نام داشته باشند. به اين خبرتوجه كنيد كه ابن حجر در شرح حال على بن رباح آورده است :
و بدين سان ابن عباس در زمان خودش در احياى سنت پيامبر خدا (ص ) مى كوشيد و كسانىنيز چون جابر بن عبدالله انصارى ، از پيروان مكتباهل بيت ، وى را در اين راه يارى مى دادند و سرانجام از سوى اينان و بهدنبال ايشان بود كه سخن در انجام عمره تمتع به مكتب خلفا كشيده شد. روايت ابن حزم ازمنصور بن معتمر (738) مويد اين مطلب است . منصور گفت : در سالى كه حسن بصرى(739) به حج رفته بود، من نيز با وى حج گزاردم . چون به مكه رسيديم ، مردى بهنزد حسن آمد و گفت : اى ابوسعيد! من مردى خراسانى هستم و از راهى بس دور و دراز آمده وتلبيه به حج گفته ام . حسن گفت : آنچه را انجام داده اى ، عمره قرار بده و از احرامبيرون بيا. از اين سخن حسن ، مردم بر آشفتند و آن راقبول نكردند (740). فتواى حسن در مكه شايع شد و به گوش همگان رسيد، تا اينكهآن را براى عطاء بن ابى رباح (741) گفتند. عطاء اظهار كرد و گفت : حسن بصرىدرست گفته است ، ولى ما در بيان اين حقيقت هماهنگى نداريم (742)!