ام حمارش

معنی کلمه ام حمارش در لغت نامه دهخدا

ام حمارش. [ اُم ْ م ِ ؟ ] ( ع اِ مرکب ) جانوری است کوچک با پاهای بسیار. ( از المرصع ).

جملاتی از کاربرد کلمه ام حمارش

پس ديد كه استخوانهاى پوسيده ريزه شده به قدرت الهى به نزديك يكديگر مى آيند وبر يكديگر مى چسبند و گوشتها كه خاك شده اند يا حيوانات خورده اند جدا مى شوند وبر بدن او و حمارش مى چسبند تا آنكه خلقت ارميا و حمار او هر دو درست شد و هر دوبرخاستند، پس گفت : مى دانم خدا بر همه چيز قادر و توانا است (734).

علامه مجلسى اعلى الله مقامه از تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام )نقل كرده كه امام عليه فرمودند: مواد از قول خداى متعال كه اى مسلمان ها بايد زكات بدهيد واتوا الزكاة يعنى ازمال و مقام و منزلت و بدنتان زكات بدهيد، و عقب ماندگان را يارى كنيد (در حقيقت امام (عليه السلام ) در مفهوم زكات توسعه داده است ) به اين معنى كه با انفاق مال به كمك برادران ايمانى بشتابيد، به وسيله مقام و منزلت ، برادران دينى را به آنچه ناتوانند و دست رسى به انجام حاجاتشان ندارند، كمك كنيد. با نيروى بدنى يارى و كمك رساندن به برادر مسلمانى كه حمارش يا شترش (مثلا) در بيابان سقوط كرده و از راه و كار افتاده و فريادرسى مى كند و يارى مى طلبد كسى به فريادش نمى رسد، در اين هنگام كمكش كند تا كالاى او را به مركبش بار و خودش را سوار تا به قافله برسد و ملحق شود.