ام انوک

معنی کلمه ام انوک در لغت نامه دهخدا

ام انوک. [ اُ م م ِ اَ ] ( اِخ ) زن ملک ناصر محمدبن قلاوون پادشاه مصر بود و ملک ناصرمحمد را بدو علاقه ای وافر بوده است. آثار خیر نیز از او بیادگار مانده است. وی بسال 749 هَ. ق. درگذشت. رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 36 و ج 2 ص 149 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ام انوک

طلسم‌های خونی انوکی برای دفع یا ناپدید کردن فرشته‌ها از یک مکان موقتاً استفاده می‌شود. جادوی انوکی هم چنین برای ناتوان کردن انسان‌ها از درک وجود فرشته‌ها استفاده می‌شود. حداقل یک طلسم هم برای ناپدید کردن و برگرداندن فرشته به بهشت وجود دارد که حتی شیاطین هم از آن استفاده می‌کنند.
در قسمتی دیگر، ساماندریل تلاش می‌کند میخی که در سرش وارد شده و مانع ارتباط با سایر فرشته‌ها شده را خارج کند. سپس پیامی مغشوش به نائومی می‌فرستد. اما «ویگور» شیطان می‌فهمد و دوباره میخ را سرجایش گذاشته و شکنجه را آغاز می‌کند. میخ‌ها باعث برگشت ساماندریل به «تنظیمات کارخانه» می‌شوند و او شروع به صحبت به زبان انوکی می‌کند. کراولی می‌رسد و شخصاً خودش شکنجه را پی می‌گیرد تا ببیند چه بدست می‌آورد. وقتی سم، دین و کستیل به دنبال نجات او می‌روند، ساماندریل شروع به صحبت دربارهٔ لوح خدا می‌کند. کمی قبل از اینکه آن‌ها برسند، او وجود لوح فرشتگان را فاش می‌کند. وقتی سم و دین در حال کشتن ویگور و سایر شیاطین هستند، کستیل به نجات ساماندریل می‌رود. او از ترس کارهایش، به کستیل التماس می‌کند که او را به بهشت برنگرداند و هشدار می‌دهد که «آنها» در حال کنترل کستیل هستند. قبل از توضیح بیشتر، نائومی به کستیل دستور می‌دهد او را به دلیل خائن بودن بکشد. کستیل هم با شمشیر فرشته ایش او را می‌کشد. نائومی دستور می‌دهد جسد ساماندریل را به بهشت آورد تا مشخص شود چه مقدار اطلاعات لو داده. نائومی او را یک خائن می‌داند زیرا وجود لوح فرشتگان را لو داده و اگر این لوح به دست شیاطین بیفتد، خطر بزرگی برای فرشته‌ها خواهد بود.
کاریس انوک فن هاوتن (هلندی: Carice Anouk van Houten; زاده ۵ سپتامبر ۱۹۷۶) بازیگر هلندی است. او در مجموعه تلویزیونی خیال‌پردازی حماسی بازی تاج‌وتخت در نقش ملیساندره بازی کرده‌است.
سم با استفاده از جادوی انوکی بالتازار را احضار می‌کند و از او می‌پرسد آیا راهی هست که روح را از بدن خارج نگه دارد. بالتازار دربارهٔ یک طلسم حرف می‌زند که مانع پیوستن روح به بدن می‌شود. او به سم کمک می‌کند تا سم به او مدیون شود. برای این طلسم نیاز به خون پدر (حتماً نباید پدر خونی باشد) است که بدین ترتیب سم تلاش می‌کند بابی را بکشد. اما دین و «مرگ» می‌رسند و روح را به او برمی‌گردانند.