ام الرمح

معنی کلمه ام الرمح در لغت نامه دهخدا

ام الرمح. [ اُم ْ مُرْ رُ ] ( ع اِ مرکب ) لواء. ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ) ( ناظم الاطباء ). عَلَم. ( ناظم الاطباء ). لوا و خرقه ای که بدان درپیچند. ( از ذیل اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه ام الرمح

راغب مى گويد: (هز) به معناى تحريك به حركت شديد است . وقتى گفته مى شود:(هززت الرمح ) معنايش اين است كه من نيزه را به شدت تكان دادم ، و نيز (اهتزالنبات ) به معناى اين است كه گياه از شدت سرسبزى تكان بخورد.
- نصب كردن : سن الرمح : سنان را بر سر نيزه نصب كرد.