الزام حکومتی حجاب

معنی کلمه الزام حکومتی حجاب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آیا الزام بر حجاب واجب است و حکومت اسلامی از نظر شرعی و بنا بر ادله فقهی می تواند ترک پوشش را مجازات و تعزیر کند یا خیر،نویسنده مقاله نظر خود را درآن ارائه کرده است.
چکیده: در وجوب پوشش زن در میان هیچ یک از مذاهب اسلامی ، تردیدی نیست. از این رو، بایسته است حکومت اسلامی برای تحقق این وظیفه دینی، فرهنگ سازی کند تا مردم با اعتقاد کامل، به حجاب به عنوان هنجاری اجتماعی بنگرند و ترک آن را ناهنجاری بدانند. در این میان، سخن این است که آیا الزام بر حجاب واجب است و حکومت اسلامی از نظر شرعی و بنا بر ادله فقهی می تواند ترک پوشش را مجازات و تعزیر کند یا خیر؟در این باره سه نظریه وجود دارد. بنا بر نظریه مشهور، سیره عقلا بر پایه جلوگیری از اختلال نظام و استیفای مصالح بنا نهاده شده است و ادله احکام فردی و اجتماعی بر اجرا و تحقق آن دلالت دارد. منابع دینی نیز بر نهی از منکر دلالت می کنند که یکی از موارد آن منکرات، کشف حجاب است. هم چنین در سیره امیرمؤمنان علی (ع)، به مواردی برمی خوریم که حضرت، فردی را به دلیل ترک واجبات و انجام محرمات ، تعزیر کرده است. این موارد را می توان توسعه داد و به طور کلی به ادله تعلیل در تعزیرات اطلاق دارد و ولایت، از حق مجازات متخلفان برخوردار است. بسیاری از فقیهان نیز اصل و قاعده ای دارند که هرگونه مخالفت با شرع ، تعزیر دارد. پس الزام بر حجاب، لازم و تعیین قانونی برای تعزیر متخلفان، جایز است. در مقابل، بر اساس نظریه دیگری، همه این ادله جای مناقشه دارد. سیره فروتر از مدعاست و ادله احکام فردی نیز چنین شمولی بر هر واجبی ندارد. هم چنین ادله نهی از منکر با انجام عملی شامل احکامی مانند حجاب نمی شود. تعزیرات خاص در سیره امیرمؤمنان علی (ع) ناظر به احکام و حقوق اجتماعی خاص جامعه است و نمی توان اصطیاد و قاعده کلی در این سطح کرد. تعلیل ها نیز در تعزیر اطلاقی ندارند و اختیار ولی فقیه ناظر به هر حکمی در جامعه نیست. پس اصل فقهی (کل من خالف الشرع فعلیه التعریز) نسبت به حجاب چندان شمولی ندارد. از این رو، در این نوشته، با نقد ادله نظریه نخست، اثبات می شود که دلیلی بر الزام حکم حجاب نداریم.
مقدمه
در وجوب پوشش زن در میان هیچ یک از مذاهب اسلامی، تردیدی نیست و همه فقیهان و عالمان آشنا به نصوص دینی بر لزوم پوشیده بودن بدن از نگاه نامحرم اتفاق نظر دارند و این حکم به دلیل آن که در قرآن آمده، ابدی و همیشگی است. از سوی دیگر، بایسته است نظام اسلامی این وظیفه دینی را تبلیغ و فرهنگ سازی کند و زمینه های اجرای آن را فراهم سازد تا جامعه را در برابر تهاجم فکری وارداتی، ایمن سازی کند و برای پاس داری از اخلاق خانواده و معنویت عمومی جامعه برنامه ریزی کند.به طور کلی، باید پرسید آیا دلیلی بر اجبار در این واجب شرعی در قلیل و کثیر وجود دارد؟ آیا سابقه فقهی و تاریخی برای مجازات بدحجابی وجود دارد؟ آیا با وجود اقلیت ها و کنیزکان، سیره ای از پیامبر و امامان بر الزام حکومتی حجاب نقل شده است؟ دلیل کسانی که به الزام حجاب روی آورده اند، چیست؛ سیره عقلا، روایات تعزیر، اطلاقات ادله احکام فردی و اجتماعی، ادله نهی از منکر؛ کدام یک از آن ها یا همه آن ها؟ آیا این ادله بر این مبنا دلالت دارند؟پیش از این، در منابع و کتاب های فقهی، به طور خاص درباره الزام به حجاب گفت وگویی نشده است در کتاب های فقهی حکومتی اهل سنّت ، برخی مسائل کلی آمده که ناظر به اجرای احکام است، ولی درباره الزام حجاب چیزی نیامده است. تنها در احکام السلطانیه ابویعلی فراء (م ۴۵۸) ص ۳۰۴ آمده است: مراد از لباس نیز در آن، لباس های تحریک آمیز است، نه ترک هر حجابی و برخلاف شرط حاکم است. پس موضوع کلی حجاب در میان مسلمانان مطرح نشده است.، حتی درباره ضرورت حجاب و (غض بصر) به مناسبت احکام ستر و نظر در کتاب النکاح بحث نشده است. تنها از حدود سال پیش و به دنبال رفت وآمد ایرانیان به غرب و اثرپذیری مردم از جوامع اروپایی و به ویژه از آن هنگام که کشف حجاب به فرمان رضاخان (۱۳۱۴) اجباری شد، عالمان و فقیهان درباره حجاب، رساله ها و مقاله هایی نگاشتند و در ضرورت حجاب و مفاسد کشف آن سخن های بسیاری گفتند و ادله کسانی را که وجوب حجاب را انکار می کردند، رد کردند. (بخش وسیعی از این رساله ها را آقای رسول جعفریان در دو مجلد با عنوان: (رسائل حجابیه) گرد آورده و انتشارات دلیل ما در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسانده است.) با این حال، در هیچ یک از این رساله ها، سخن از الزام بر حجاب نیست.
صدر اسلام
در تاریخ زندگی پیامبر و ائمه هدی و در طول تاریخ حکومت حاکمان در جوامع اسلامی نیز جایی نقل نشده است که چگونگی پوشش زنان در قالب مقررات آمده باشد و برای کسانی که موی خود را آشکار ساخته یا سر و صورت خود را باز کرده اند، مجازاتی تعیین شده باشد. البته در روایات اسلامی آمده است که کنیزکان مسلمان سر خود را نمی پوشاندند و در دوره خلفا، اگر کنیزی سر خود را می پوشاند، به او شلاق می زدند، آن هم به این دلیل که خود را با زنان آزاد هم سان گرفته و به شکل آنان درآورده بود. (در وسایل الشیعه در ابواب لباس المصلی،ص۱۵.روایاتی ذکر شده که ائمه دستور می دادند اگر کنیزکان در حال نماز سر خود را پوشاندند و خود را شبیه به زنان آزاد کردند، تنبیه شوند: (کن یضرین فیقال لهن لاتشبهن بالحرائر). هم چنین زنان اهل ذمه و اهل بادیه و برخی مناطق عراق در عهد ائمه معصومین (ع)، حجاب خود را رعایت نمی کردند.آن گاه این سخن به میان می آید که نگاه کردن به این زنان چه صورتی دارد، به ویژه آن که قرآن کریم در سوره نور ، پیش از لزوم حجاب، حرمت چشم چرانی را مطرح کرده است. گویی به نظر می رسد که جامعه اسلامی به ایمن سازی اخلاقی نمی رسد مگر این که مشکل (غض بصر) را حل کند که دستوری اخلاقی و تربیتی است. از این رو، پیش از پوشاندن بدن و رعایت پوشش، این مسئله را مطرح می کند. در روایات اسلامی نیز گفته اند: (إذا نُهون لاینتهون) یعنی اگر عده ای به هر دلیل از پوشش شرعی سر باز زدند; برای نمونه, به آن اعتقادشرعی نداشتند؛ فرهنگ اجتماعی آنان بر پوشش نبود یا فرهنگ و تربیت شان بر الزام قرار نداشت, محیط مسلمانان در مناطق جغرافیایی متفاوت بوده است. برای نمونه، شامات و عراق به ویژه شهرهایی که مسلمانان با مسیحیان اختلاط بیش تری داشتند و زنان در عرصه های اجتماعی و اقتصادی فعالیت بیش تری می کردند، در رعایت حجاب با دیگر مناطق تفاوت داشتند. یا اقتضای کار در کشت زار و صحرا بر پوشش کامل نبود و افراد به ناچار نگاه می کردند، چه باید کرد؟ در این صورت، نگاه کردن را در صورتی که نگاه گناه آلود یا در معرض گناه نباشد، جایز دانسته اند. همین مسئله نشان می دهد در آن ایام، حجاب، الزامی و اجباری نبوده و فقیهان اسلامی با وجود این روایات، درباره ضرورت و الزام بر حجاب سخن نگفته اند.
سه نظریه موجود
...

جملاتی از کاربرد کلمه الزام حکومتی حجاب

افراد به عنوان فرد، در امور اجتماعی نسبت به یکدیگر هیچ حق و وظیفه ای جز روشنگری یعنی امر به معروف و نهی از منکر ندارند. فقط حکومت و نهادهای قانونی که مظهر اراده جمعی می‌باشند، وظیفه دارند با تدابیر قانونی از مصالح عمومی صیانت کنند و از وقوع جرم و بزه اجتماعی پیشگیری نمایند. ولی حکومت نیز همانگونه که فقها تصریح نموده‌اند، هیچ وظیفه ای جز حفظ مصالح عامه نداشته و لذا ابتدائاً حق ورود به حوزه خصوصی شهروندان را ندارد. . آنچه که برخی دوستان در مورد الزام حکومتی در امور حسبیه فرموده‌اند بر فرض پذیرش مبنا – که البته محل تأمل جدی قرار دارد – دستکم در این خصوص اصلاً قابل اثبات نیست و هرگز نمی‌توان ادعا کرد که اجبار بر حجاب جزو امور حسبیه است. چون برای اثبات چنین چیزی، چند ادعای دیگر باید به اثبات برسد که قطعاً غیرقابل اثبات است؛ دونه خرط القتاد! از جمله اینکه باید ثابت شود بی‌حجابی، مطلقاً از مصادیق «تجاهر به فسق» و ملازم با نقض «عفت عمومی» می‌باشد و هذا کما تری! چنین ادعایی در کلیت خود قطعاً باطل است و موارد نادر و خاصی هم که احیاناً چنین تلازمی ادعا شود، باید از طرق مشروع و قانونی اثبات شود…