التجا بردن

معنی کلمه التجا بردن در لغت نامه دهخدا

التجا بردن. [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) پناه بردن : لایق قدر پادشاهان نیست بخانه دهقانی رکیک التجا بردن. ( گلستان ). التجا بسایه دیواری بردم. ( گلستان ).
بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خم
ما التجا بپای خم می نبرده ایم.صائب ( از آنندراج ).رجوع به التجا ساختن و التجا کردن شود.

معنی کلمه التجا بردن در فرهنگ فارسی

پناه بردن

جملاتی از کاربرد کلمه التجا بردن

هرجا توان بحضرتشان بردن التجا با علم حق چه فرق حضور است با غیاب
التجا بر در مخلوق نشاید بردن که در دولت و اقبال خدا بگشاید
رو به بيت الشرف فاطمه بايد كردن التجا بايدت اى پير به آنجا بردن