الاغ دار

معنی کلمه الاغ دار در لغت نامه دهخدا

الاغدار. [ اُ ] ( نف مرکب ) خرکچی. آنکه الاغ به کرایه دهد. خرکدار. خداوند خران کرایه. خربنده.

معنی کلمه الاغ دار در فرهنگ عمید

خرکچی، خربنده، چاروادار.

جملاتی از کاربرد کلمه الاغ دار

روزى كه راه شوسه و خودرو در ايران رواج يافت ، بازار رانندگى اسب و الاغ و كجاوهرونق خود را از دست داد و كجاوه داران و ناله و زارى پرداخته و از حكومت وقت خواستند كهبراى رانندگان خودروها پروانه كسب صادر نكند.
پیش از آباد شدن قطارچیان، چون د رآن زمان وسیلهٔ موتوری و خودرو در کار نبود ناچار برای ترابری یابو، قاطر، استر و الاغ کاربرد داشته‌اند و بر این مبتا برخی از مردم آن زمان سنندج برای آسان شدن ترابری کالا و استفاده از کرایه بار برای درآمد خودشان هر کدام دارای کمندها و قطارهای قاطر و یابو و الاغ و استر بوده‌اند؛ که بیشتر آنها آقا محمد شرف و مرحوم آقا خدا کرم گله دار و منزل مشیر دیوان و محمد پری چان بودند. افزون بر اینها خانهٔ بسیاری از اعیان سنندج
از حضرت رسول صلّى اللّه وعليه وآله وسلّممنقول است كه فرمود: پنج چيز است كه تا مردن ترك نميكنم ، بر روى زمين با غلامانچيز خوردن ، وبر الاغ جل دار سوار شدن ، بز را بدست خود دوشيدن ، وسلام براطفال كردن ، جامه پشمينه پوشيدن .