الاغ دادن

معنی کلمه الاغ دادن در لغت نامه دهخدا

الاغ دادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از خرج سفر دادن و این مرکب است از ترکی و فارسی چه الاغ ترکی است و بمعنی برید است که بسرعت راه طی نماید. ( انجمن آرای ناصری ). رجوع به الاغ شود.

جملاتی از کاربرد کلمه الاغ دادن

و سخن كوتاه اينكه : بعد از نشان دادن طعام و شراب و زنده شدن الاغ ، بيان الهى تمامشد، ومعلوم شد كه تعجب وى از طول مدت بيجا بود، چون از او اعتراف گرفت كه صدسال مردن با يك روز و يا چند ساعت مردن و سپس زنده شدن فرقى ندارد، همچنانكه درروز قيامت از اهل محشر، نظير اين اعتراف را مى گيرد.
390- يعنى : سر بر خاك نهادن براى عبادت ، اگر با دست كرم و گشوده همراهنباشد، حيف و باعث افسوس است ، اما بعضى براى دادن يك دينار مانند الاغ درگل بمانند، ولى اگر از آنها قرائت حمد را بخواهى ، صد بار آن را بخوانند.
در باغ وحش جنگل سیاه تقریباً تمامی امکانات وجود دارد چون حوضی در حدود ۸۳۰ طول. بزهای کوهی، گوزها، الاغ‌ها، لاماها در قفس‌های فضای باز نگه‌داری می‌شود. انواع پرنده‌های کوچک و بزرگ در سایر اتاقچه‌های مختلف باغ وحش وجود دارند. در مرکز باغ وحش بزرگترین محل بازی و در کنار آن فضای مناسب پیک نیک برای بازدیدکنندگان و همچنین گریل کردن و دکه‌های خرید واقع شده‌است. در کنار زمین بازی محلی برای غذا دادن به حیوانات در نظر گرفته شده‌است. در تمامی باغ وحش نیمکت و صندلی‌های ساخته شده از تنه درختان جهت نشستن قرار داده شده‌است.
گفت : پسر چه شده ، در ميان گريه گفتم مى خواهى چه بشود از اين بالاتر هم مى شودكـه مـن از روى اضـطـرار بـار آتـش خـورده تـو را نـگـذارم بـيـفـتـد وشـال سـيـديـم را بـه در كـون الاغ تـو بـبندم كه پنج من گندم تو مى خواهم به خرمنگاهبرسانم همچو كارى تا به حال از كسى صادر شده ؟ خنده اى كرد، گفت عجب ديوانه بودهو مـشغول درو شد من هم از عقب مالها كه از دروزار دور شده بودند رفتم و با خود به فكررفـتـم كـه بـا ايـن سـخـتـى و بـزرگـى حـادثـه و سـسـت تـلقـى كـردن پدر من كه از منعـاقـل تـر و فـهميده تر بود موجب چيست ، من خطا كرده ام در اهميت دادن به اين مطلب كه مراديـوانـه خـوانـد، كـربـاس را كـه مـادرم بافته ، رنگ سبز را هم از خم رنگرزى يافته ،كرباس در عالم زياد رنگ سبز هم زياد.
دادن زكات دام هاى سه گانه ، يعنى شتر و گاو و گوسفند و درپول ، طلا و نقره و در غلات چهار گانه يعنى گندم و جو و خرما و كشمكش واجب است و درغير اين نه كالا واجب نيست بله در ميوه ها و هرچيزيكه از زمين مى رويد حتى اشنون مستحباست و اما در سبزيجات و خيار چنبر و بادنجان و خيار و خربزه وامثال آن مستحب نيست و استحباب زكات در مثل نخود و لوبيا و ساير حبوبات خالى ازاشكال نمى باشد و همچنين استحبابش در مال التجاره و اسب و قاطر مادهمشكل است ولى در اسب و قاطر و الاغ هاى نر مستحب نبودنش روشن است و گفتار در زكات نهكالاى نامبرده را در سه فصل پى مى گيريم .
ليكن چند چيز باعث شد تا در مساله معاملات اشكال پديد آيد، يكى اينكه كالاهائى كه دراثر عملكرد انسانها به دست مى آيد يك جور نيست ، و به تمام معنا با هم تفاوت دارند،دوم اينكه احتياج انسانها به همه آنها يكسان نيست نسبت به بعضى احتياج شديد و نسبتبه بعضى ديگر كم است ، سوم اينكه همه آن كالاها هميشه به يك اندازه موجود نيست ،بعضى از آنها كمتر يافت مى شود، مثلا انسان ميوه را مى خواهد براى خوردن ، و الاغ رابراى بار بردن ، و آب را براى نوشيدن و طلا و جواهرات را براى زينت دادن و بهگردن انداختن و يا انگشتر نمودن و آن را در انگشت كردن و... و اينها هر كدام براى خودارزش و قيمتى جداگانه دارد، و نسبتشان به يكديگر مختلف است .
بر بنده نوشتن است و آنرا دادن به الاغ و کاروانی
كلمه (ننشز) از مصدر (انشاز) است كه به معناى رشد و نمو دادن مى باشد، و ظاهرآيه اين است كه مراد از كلمه عظام ا ستخوانهاى الاغ مى باشد، چون اگر منظوراستخوانهاى اهل قريه بود آيت بودن منحصر در آن شخص نبود، با اينكه ظاهر آيه اين استكه منحصر در او است ، چون مى فرمايد: (تا تو را آيتى قرار دهيم )، و اگر منظوراستخوانهاى اهل قريه بود، آن وقت زنده شدناهل قريه ، همه اهل قريه را آيت مى كرد.