افیونی چیزی شدن. [ اَف ْ نی ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه ازعادت کردن بچیزی باشد که بر ترک آن قادر نباشند. ( مؤید ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : کرده زخمم پس سر آرزوی مرهم را حیف دردست که افیونی افسون گردد.ظهوری ( از آنندراج ).عمریست که ما صحبتی غم شده ایم سرمایه رشک اهل عالم شده ایم باقر، من و غم جدا نگردیم ز هم افیونی و آشنایی هم شده ایم.باقر کاشی ( از آنندراج ).این مدعا در بیت زیر بطریق ایهام آمده است. ( آنندراج ) : ترک افیون را علاجی بهتر از تقلیل نیست اندک اندک زآشنایان جهان بیگانه شو.صائب ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه افیونی چیزی شد
کمی که از دهه ۷۰ گذشت، کرولا جای خود را در بازار ژاپن باز کرد. این خودرو همان چیزی شد که مدیران ارشد میخواستند؛ یعنی یک خودرو مقرونبهصرفه شهری. بهمنظور توسعه بازار، شرکت ویرایشهای کوپه، استیشن، ون و لیفتبک را نیز به لیست فروش اضافه کرد. تصور کنید آن سالها تویوتا با این خودرو توانست پیشرانهای تولید کند که از فناوری DOHC (دو میلسوپاپ روی سیلندر) استفاده میکرد. این همان پیشرانه معروف ۱٫۶ لیتری ۱۲۴ اسببخاری بود که هنوز هم از نظر مهندسی جایگاه بالایی دارد. البته نباید فراموش کرد که یکی از دلایل کارایی بالای موتورهای کرولا، وزن پایین آن بود. نسل سوم کرولا تنها ۸۸۰ کیلوگرم وزن داشت.
اما با پیویسن به سمت تاریک نیرو، بازیچه سیت قرار گرفت و تبدیل به چیزی شد که میخواست با آن تقابل کند.
در سپتامبر ۱۹۰۸ و در میانه جنگ داخلی در تبریز، سردار افخم و سردار امجد کارزاری را برای بازپسگیری کنترل منطقه با حمایت محمدعلی شاه آغاز کردند. نیروی آنان که بالغ بر ۱۰۰۰ نفر پیاده و سواره و نیز دو توپ بود مشتاق جنگیدن نبود. ساکنان محلی به آنان میگفتند حریف جنگاوران کوهستانی گیلانی نیستند. این لشکرکشی که شش هفته طول کشید به منطقه طوالش برسد، در عرض دو روز شکست خود و عقبنشینی کرد. آنان با یک مخالفت مسلحانه و مصمم رو به رو شدند. سربازان در این نبرد که برایش اصلاً آماده نبودند و یکی از نخستین نمونههای جنگ چریکی در قرن بیستم بود با بی نظمی عقبنشینی کردند. آنها بعدها روایت کردند: «کسی را نمیدیدیم، اما صدها گلوله بر ما میبارید.» نبرد طوالش با ریشههایش در جنبش دهقانی و پیوندهایش با انجمنهای انزلی و مجاهدین و نیز شیوه منحصر به فرد دفاع در جنگهای انبوه منطقه خزر، پیشدرآمدی بر چیزی شد که بعدها به عنوان جنبش جنگل شناخته شد.
داستان از این قرار است که سه برادر هنگام رسیدن به رودخانهای عمیق با استفاده از جادو پلی میسازند. مرگ که همیشه شاهد سقوط افراد به رودخانه و مرگشان بوده از حیلهٔ برادران خشمگین میشود و از این رو تصمیم میگیرد خود با حیلهای انتقام گیرد. او از سه برادر به خاطر ذکاوتشان تشکر میکند و از آنها میخواهد که هرکدام یک آرزو بکنند. بردار اولی و بزرگتر خواستار چوبدستی ای میشود که در هیچ دوئلی شکست نخورد. برادر دومی خواستار سنگی میشود که با آن بتوان مردگان را زنده کرد و برادر سومی خواستار چیزی شد که با آن مرگ نتواند او را تعقیب کند. مرگ از درخت یاس کبود چوبدستی و از رودخانه سنگ را به دو برادر داد و شنل خود را نیز به برادر سوم داد. برادر اولی به دهکدهای رفت و بعد از دوئلی موفق پیش همه از چوبدستی خود گفت. همان شب شخصی به بالین وی آمد او را کشت و چوبدستی را برداشت. برادر دومی به وسیلهٔ سنگ روح دختری را که دوست میداشت و مرده بود را حاضر کرد ولی حضور دختر در دنیای فانی زجر اور بود پس برادر دوم را ترک گفت اما برادر دوم از شوق پیوستن به او خود را کشت. اما برادر سومی با شنل نامرئیکننده سالها از دست مرگ گریخت تا این که به کهنسالی رسید و خود تسلیم مرگ شد.
در ادامه داستان ایزدان دو دورف زرگر دیگر مییابند تا با دورفهای لوکی به رقابت پردازند و لوکی شرط میبندد که اگر آنان برنده شوند حاضر است سر خود را بدهد. سپس این دورفها گرازی طلایی برای فریر و حلقهٔ بزرگی از جنس طلا به نام دروپنیر برای اودین که در طول نه روز، هشت حلقهٔ جدید همانند خود میساخت و چکشی برای ثور میسازند که بعد از پرتاب به دست پرتابکننده بازمیگردد. در این بین لوکی به شکل پشهای در میآید و پلک چشم دورفها را برای موفق نشدن نیش میزند. بر اثر نیش پشه خون از چشم بروکر جاری میشود و به دلیل پاک کردن چشمش به اندازه کافی وقفه در دمیدن او ایجاد میشود. اما در انتها آنان در کار خود موفق میشوند و تنها بر اثر نیش پشه دستهٔ چکش ثور کوتاه میشود. دسته چکش کوتاهتر از چیزی شد که دو برادر دورف انتظار داشتند و بدین سبب چکش را تنها توسط یک دست میتوان در اختیار گرفت.
در بیستمین سالمرگ پالاخ، اعتراضاتی که ظاهراً برای یادبود او برگزار شده بود، اما در واقع به قصد انتقاد از رژیم بود، تبدیل به چیزی شد که بعداً «هفته پالاخ» خوانده شد. مجموعه تظاهرات ضدکومونیستی که از ۱۵ تا ۲۱ ژانویه ۱۹۸۹ در پراگ برگزار شد، توسط پلیس سرکوب شد. پلیس با شلنگهای آب به تظاهرکنندگان و عابران حمله کرد. هفته پالاخ به عنوانِ یکی از حرکتهای اعتراضی شناخته شدهاست که پیشدرآمد سقوط کمونیسم در چکوسلواکی در ۱۱ ماه بعد بود.
ای دل ای دل ترا همه چیزی شد میسر ازو مگر دیدن
یکی از دستاوردهای پژوهشی فرامینی آن بود که به همراه همکارش فردریک پی لی در سال ۱۹۶۹ چهار خانواده را شناسایی کردند که استعداد فراوانی در ابتلا به انواع مختلف سرطان در کودکان و بزرگسالان خود داشتند. ردیابی این خانوادهها و ۲۰ خانواده دیگر به مدت بیست سال منجر به کشفِ آن چیزی شد که امروزه بهعنوان سندرم لی-فرامینی شناخته میشود و در سال ۱۹۹۰ معلوم شد که جهشهای ارثی ژن سرکوبگر تومور پی۵۳ مکانیسم اصلی بروز این سندرم ژنتیکی است.