افسانه رفتن

معنی کلمه افسانه رفتن در لغت نامه دهخدا

افسانه رفتن. [ اَ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اثر کردن افسانه. گارگر شدن افسانه :
افسانه نرفت در علاجش
افسون نگرفت در مزاجش.فیضی اکبرآبادی ( از ارمغان آصفی ).

معنی کلمه افسانه رفتن در فرهنگ فارسی

اثر کردن افسانه کارگر شدن افسانه

جملاتی از کاربرد کلمه افسانه رفتن

«راه رفتن روی خطوط» داستان زندگی حامد است که مادرش را در گذشته از دست داده شاهد تصادف پدرش با قطار است. او با دیدن این حادثه قدرت تکلم خود را از دست می‌دهد. از طرفی امیر معلم او با همسرش افسانه تصمیم می‌گیرند او را همراه خود به زیارت حرم علی‌بن‌موسی‌الرضا ببرند که…
لازم آمد باز رفتن زین مقال سوی آن افسانه بهر وصف حال
ز پای خفته چون من سیل هم واماند از رفتن به گوش آید ز بس تکلیف شهر افسانه در صحرا
در خاطرات دختر بی‌بی‌خانم آمده‌است که یکی از روحانیان بر سر منبر گفته بود: «بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز باشد.» مه‌لقا ملاح (نوهٔ بی‌بی‌خانم) نیز در این باره گفته‌است: «این مدرسه خیلی سر و صدا راه انداخت. شیخ فضل‌الله نوری که امام جماعت مسجد عبدالعظیم بود، پای منبر گفته بود که کلمه «دوشیزه» شهوت‌انگیز است؛ وای بر ملتی که مدرسه دوشیزگان داشته باشد! سایر ملاها نیز علیه مادربزرگم اقدام کردند. سید علی شوشتری اعلامیه چاپ کرد و نوشت این مدرسه مال زنی است که مفاسد دینیه دارد. خانه‌اش محل اجتماع هنرمندان است و در آن تار می‌زنند.»: بخش ۱. ۱۰'  ساخت دبستان دوشیزگان هم‌ردیف «اشاعهٔ فاحشه‌خانه‌ها و اباحهٔ مسکرات» معرفی شد و بخشی از مخالفان مدعی بودند «مدرسهٔ علم برای نسوان خلاف دین و مذهب است.»: ۳۴  افسانه نجم‌آبادی معتقدست مخالفت‌های روحانیان می‌توانست در راستای دو قطبی موافقان و مخالفان مشروطیت باشد؛ کما این که شیخ فضل‌الله نوری، از مخالفان برجستهٔ مشروطیت، مدرسه رفتن دختران جوان را با اشاعهٔ فحشا مقایسه کرده بود و آن را موجب شکاف قوانین اسلام دانسته بود.: ۲۰۰ 
تا کسی منع من از رفتن کویش نکند شادمانم که به دیوانگی افسانه شدم
در دنیای افسانه‌ای ساخته شده توسط جان رونالد روئل تالکین، در سرزمین میانی، تول ارسئا جزیره‌ای بزرگ است. کلمه تول اِرسِئا در زبان الفی به معنی: جزیره تنها و در واقع یک جزیره بسیار بزگ در دریای به‌لگیر می‌باشد. در ابتدا تول ارسئا در میان دریای به لگیر و دور از هر خشکی دیگه‌ای واقع شده بود، گفته شده اولمو والایی که فرمانورای دریاهاست دو بار این جزیره را برای جابجایی الف‌ها (به عنوان مرکب) به سرزمین آمان، روی اقیانوس به حرکت در آورد، اما بعد از آن برای همیشه در شرق سرزمین آمان و در نزدیکی خلیج الدامار باقی ماند. تول ارسئا مدتها منزل و مسکن الفهای تله‌ری تا قبل از رفتن آنها به شهرشان آلکوالونده در والینور بود. ارسئا خاستگاه نخستین درختان مالورن می‌باشد.
ادوارد برخلاف میل سایر بزرگان پیش می‌رود و موافقت می‌کند که آیوی از جنگل عبور کند و برای لوسیوس دارو جستجو کند. قبل از رفتن او، ادوارد توضیح می‌دهد که موجودات ساکن جنگل در واقع اعضای جامعه خودشان هستند که لباس پوشیده‌اند و افسانه هیولاها را در تلاش برای ترساندن و منع دیگران از تلاش برای ترک ادامه داده‌اند. دو مرد جوان برای همراهی آیوی به جنگل فرستاده می‌شوند، اما آنها از ترس موجودات تقریباً بلافاصله او را رها می‌کنند. در حین سفر در جنگل، یکی از موجودات به آیوی حمله می‌کند. او آن را فریب می‌دهد تا در یک سوراخ عمیق بیفتد تا مرگش. این موجود در واقع نوح است که یکی از لباس‌ها را پوشیده‌است که پس از چاقو زدن به لوسیوس آن را در زیر تخته‌های اتاقی که در آن محبوس شده بود کشف کرد.