افسارسرخود. [ اَ س َ خوَدْ / خُدْ ] ( ص مرکب ) افسارگسیخته. بلامانع. آنکه اختیارش بدست خودش باشد. || نوعی از راندن اسب. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به افسار و فسار شود.
معنی کلمه افسار سر خود در فرهنگ معین
( ~. سَ رِ خُ ) (ص . ) کسی که فقط به رأی خود عمل می کند.
معنی کلمه افسار سر خود در ویکی واژه
کسی که فقط به رأی خود عمل میکند.
جملاتی از کاربرد کلمه افسار سر خود
بنابر اين ذكر راءفت و رحمت خداوند به عنوان يك علت مربوط به گروه چهارم است كههنوز تمام پيوندهاى خود را از خدا نبريده اند و همه پلها را پشت سر خود ويران نساخته اند.
و انصاف اين است كه درخواست عزل اسامة بعد از خشم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمهيچگونه توجيهى كه عقل آن را بپذيرد ندارد، بخصوص آنكه پيامبر در آنحال تب دار، كه بر اثر شدت سردرد سر خود را بادستمال بسته به منبر مى رود و آن خطبه را ايراد مى كند، كه از رويدادهاى مهم تاريخى به شمار مى رود، بنابراين عذر آنان را جز خداوند نمى داند.(59)
کوزهگران چو عاقبت از سر من سبو کنند بهر شراب عشق حق خود سر خود سبو کنم
حاجت هر که گذشت است ز حاجات رواست دست برداری اگر از سر خود دست دعاست
براى بار چهارم : باز شكل و قيافه خود را عوض نمود، خود را به صورت زنى مسكين وبيچاره ، چادرى كهنه به سر خود انداخت و كفش پاره به پا نمود و آمد بر در خانه فاطمه نشست و شروع كرد التماس نمودن و طلب غذا كردن . بازرسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم او را شناخت محرومش كرد.
زاهدی دیدم خراب افتاده، گفتم: زاهدا سر مگردان از طریقت، سر خود را باز پوش
عرصهٔ آزادی از جوش غبارم تنگ بود بر سر خود دامنی افشاندم و صحرا شدم
گرفتهام سر خود را ز روی شوق بدست بدین امید که بر پایت افکنم چون گو
نیست پروای سر خود، باد دست عشق را خنده بر طوفان زند از کاسه وارون حباب
ز کاسه سر خود فیل مست می گردد ز خود شراب برآرد زمین خانه دل
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : دوست نمى دارم كه سر خود راگل مصر بشويم ، از ترس آنكه مرا ذليل گرداند و غيرت مرا ببرد.
جابربن يزيد جعفى گويد: از امام باقر عليه السلام 90 هزار حديث شنيدم كه براىكسى بازگو نكردم و در آينده هم بيان نخواهم كرد. حدثنى ابوجعفر تسعين الف حديثلم احدّث بها احدا قطّ و لا احدّث بها احدا به امام باقر عليه السلام عرض كردم بارسنگينى روى دوش من قرار داديد كه طاقت آن را ندارم حضرت فرمود: به بيابان برو وگودالى را حفر كن و سر خود را در ميان آن قرار بده و بگو حدثّنى محمد بن على بكذا وكذا.
521 كارى بر سر خود مى آوريم كه دشمن نمى آورد!
برق از تندی خود زود فنا می گردد نیست ممکن که نبازد سر خود تیز جلو
(خمر) در لغت در اصل به گفته (راغب ) به معنى پوشانيدن چيزى است و لذا به چيزى كه با آن مى پوشانند (خمار) گفته مى شود هر چند خمار معمولا به چيزى گفته مى شود كه زن سر خود را با آن مى پوشاند.
نیست در گردن خصم تو حمایل هیکل بسته دارد سر خود را به بدن با زنجیر
برخی جانوران که به ظاهر به افسردگی یا غم شدید دچارند، رفتارهای خود-نابودگران از خود بروز میدهند که گاهی به مرگ منتهی میشود. در ۱۸۴۵ روزنامه مصور لندن گزارش کرد که سگی در نیوفوندلند، در پی رفتارهای حاکی از عدم تمایل به ادامه زندگی، «خود را به داخل آب پرتاب کرده و سعی در غرق نمودن خویش داشتهاست». هر بار که میخواستند او را نجات دهند، این رفتار را تکرار میکرده تا آنکه آن قدر سر خود را زیر آب نگه داشته که در نهایت منجر به خفگی و مرگش شدهاست. دیده شده که سگهای دیگر نیز چون اردکها خود را غرق کردهاند. گزارش شده که یک اردک نیز پس از مرگ جفتش، چنین رفتاری از خود نشان دادهاست. در پل اورتاون در اسکاتلند، سگهای بسیاری دیده شدهاند که به قصد خودکشی خود را از بالای آن به پایین پرتاب میکردهاند. البته اکنون دانشمندان این رفتار را به سبب جذب شدن سگها به بوی سمورها و راسوها مرتبط دانستهاند. مشاهده شده که برخی سگها پس از مرگ صاحبشان، آن قدر از خوردن غذا امتناع میکنند تا آنها هم بمیرند. در سال ۲۰۰۹، ۲۸ گاو و گاومیش، خود را به گونهای رازآلود از فراز صخرهای در آلپ سوئیس و طی سه روز به پایین پرتاب کردند. یک آهوی کوهی، برای آنکه به دام سگهای شکاری نیفتد، خود را از صخرهای به پایین پرتاب کرد. رفتارهای خودکشیمآبانه بیشتر میان جانوران نر دیده شده تا ماده و همچنین، بیمهرگان، بیش از مهرهداران.
روباه حيوانى بسيار زيرك و حيله گر است گويند وقتى كيك و پشه بر او فراوان اجتماع مى كنند تكه اى از پوست حيوان مرده يا پشمى را به دهان مى گيرد، دست و پاى خود را كم كم در آب فرو مى برد. حشرات همينكه احساس آب مى كنند حركت نموده بجاى ديگرى مى نشينند رفته رفته تمام بدنش راداخل آب مينمايد تا حشرات بر روى آن پوست و سرش جمع مى شوند كم كم سر خود رانيز در آب فرو مى برد، وقتى احساس كرد تمام حشرات بر روى پوست اجتماع كرده اندپوست را بر روى آب رها كرده سر از جاى ديگر برمي آورد بدينوسيله خود را از شر آنهانجات مى دهد.
يعنى : (و با يوسف دو جوان ديگر هم (از نديمان و خاصان شاه ) زندانى شدند. يكىگفت : من خواب ديدم كه انگور (براى شراب ) مى افشرم و ديگرى گفت : من ديدم كه بربالاى سر خود، طبق نانى مى بردم و مرغان هوا از آن به منقار مى خورند. يوسف تو ما رااز تعبير آن آگاه كن كه تو را از نيكوكاران و دانشمندان جهان مى بينم . يوسف گفت :... اىدو رفيق زندان ! اما يكى از شما ساقى شراب شاه خواهد شد و آن ديگرى به دار آويخته شود (و آنقدر بر چوبه دار بماند) تا مرغان هوا، مغز سر او را بخورند. (آن مرد كه تعبير خواب خود را شنيد، براى رهايى از خطر خواب ، به دروغ منكر شد) يوسف گفت :در قضاى الهى راجع به امرى سؤ ال كرديد چنين حكم شده است ).
به انتظاریی پابوسیت چو نقش قدم نهاده ام سر خود را به آستانه بیا