[ویکی فقه] آفرینش انسان از خاک. با توجه به این که اراده الهی بر این بوده که خلیفه و جانشین خود را بر روی زمین قرار دهد، متناسب این بوده که او را از جنسی بیافریند که با زمین سازگاری و مناسبت داشته باشد. هم چنین خواست خداوند این بود که نوع جدیدی از مخلوقات را بیافریند؛ ازاین رو انسان را از مبدأ جدیدی که گِل باشد، آفرید. با مراجعه به آیات متعدد قرآن، چنین به دست می آید که: ← آفرینش انسان با توجه به این که اراده الهی بر این بوده که این خلیفه و جانشین خود را بر روی زمین قرار دهد، متناسب این بوده که او را از جنسی بیافریند که با زمین سازگاری و مناسبت داشته باشد. هم چنین خواست خداوند این بود که نوع جدیدی از مخلوقات را بیافریند؛ ازاین رو انسان را از مبدأ جدیدی که گِل باشد، آفرید.هم چنین باید توجه داشت که تمام زندگی و حیات و منابع حیاتی از خاک سرچشمه می گیرد. گیاهان و درختان و تمام موجودات زنده از خاک قوام گرفته اند. همه معادن گران بها در دل خاک نهفته شده، و خلاصه خاک منبع انواع برکات و ماده ای مناسب برای آفرینش در جهان مادی است. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۳۳۹ – ۳۴۰، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. ۱. ↑ ص/سوره۳۸، آیه۷۱. ...
جملاتی از کاربرد کلمه افرینش انسان از خاک
در برخی از دیدهای غیریهودی قبالای هرمسی، تماس با کلیفات بر خلاف ممنوعیت یهودی اخلاقی - عرفانی، به عنوان بخشی از روند دانش انسان از خود است. در مقابل، کابالای عملی یهودیان مذهبی توسط تمرینکنندگان آن شبیه به جادوی سفید درک میشد که تنها به تقدس دسترسی داشت، در حالی که خطر در چنین اقدامی که از آمیختن جادوی ناخالص وجود داشت، تضمین میکرد که این عمل جزئی و محدود در تاریخ یهود باقی بماند.
فصل اول در بیان حجب روح انسان از تعلق قالب و آفات آن
1 گرچه با مرگ ، انسان از دنيا مى رود، امّا پرونده ى عمل او با كارهايى نظير وصيّت باز مى ماند. (اذا حضر احدكم الموت .... الوصية )
مندویل به طبیعت انسان علاقه داشت و نتیجهگیریهای وی در مورد آن برای اروپاییان قرن هجدهم افراطی و پراز جنجال بود. او انسانها و حیوانات را اساساً یکسان میدید: در حالت طبیعی هر دو مطابق احساسات یا غریزه اصلی خود رفتار میکنند. اگرچه انسان از این نظر متفاوت بود که میتوانست یاد بگیرد که رفتار خود را از چشم دیگران دیده و اگر پاداش اجتماعی برای این کار در نظر گرفته شود، رفتار خود را اصلاح کند. در این دیدگاه مندویل از روشی نوشت که غریزههای خودخواهانه «انسان وحشی» توسط سازمان سیاسی جامعه سرکوب شدهاست. وی استدلال کرد کسانی که انگیزههای خودخواهانه دارند برایشان خوب است که رفتارهای نیکوکارانه را به دیگران تبلیغ کنند
همانگونه كه گفته شد ((ذكر)) به معناى ياد و توجه است ،اما براى اين ياد و توجه ،علل و اسبابى وجود دارد. از جمله اين علل و اسباب ((تذكر دادن )) و يادآورى كردنديگران است . بسيارى از اوقات هست كه انسان به مساءله اى اصلاً توجه ندارد، اما بابيان و تذكر شخص ديگر، توجه آدمى به آن امر جلب مى شود. و گاه ممكن است كه اينتذكر به گونه اى باشد كه توجه آدمى را به صورت دايمى به آن امر معطوف نمايدبه طورى كه توجه انسان از چيزهاى ديگر سلب شود.
غرض از ذكر اينكه خلقت انسان از نطفه اى ناچيز است بيان بى شرمى و وقاحت بشراست
اگر زاهد کند از عشق روی دوست انکارم چه غم کو را نه انسان از دواب الارض پندارم
اما خداوند با مفیستو که به دلیل تعظیم نکردن به انسان از بهشت اخراج شده شرطی میبندد به این مضمون که اگر او موفق شود روح آریل را تسخیر کند بار دیگر اجازهٔ بازگشت به بهشت را خواهد یافت. اما اگر شکست بخورد باید برای همیشه در جهنم بماند.
نظير اين اشكال به استدلال قبليشان وارد است كه براى اثبات افضليت انسان از ملك ،كرده و مى گفتند: وجود انسان مركب است از قوائى كه او را به اطاعت مى خواند و هم ازقوائى كه او را به معصيت مى كشاند، و اگر اطاعت را بر معصيت ترجيح داده و به سوىاسلام و عبوديت گرايش پيدا كند ارزش اطاعت او را از اطاعت ملائكه بيشتر است ، چون اطاعت، فطرى ملائكه و ترك معصيت نيز از فطريات او است ، پس بنى آدم بيشتر از ملائكه مىتواند به خدا تقرب جويد و ثواب و اجر بيشترى كسب كند.
حیوان و انسان از طلب گشته روان از هر طرف این رفتن واین آمدن گوئی مگر بیهوده است
هر لحظه بچشم پاک انسان از روی مه بتان نماید
گر از جنس انسان از این سان نبود هم از اصل ای کاش انسان نبود
نوع انسان از آن میان برخاست شد به قامت ز استقامت راست
پر واضح است كه يك عمل واحد از يك انسان از تمامىاعمال گذشته اش كه با اصول باطنيش ارتباط دارد سرچشمه گرفته ، واعمال آينده اش كه آنها نيز با احوال قلبيش مرتبط است از آن يكعمل منشاء مى گيرد. و همچنين عمل يك انسان بااعمال هر كس كه با او ارتباط دارد مرتبط مى شود، يعنى يااعمال آنها از عمل اين متاءثر گشته و يا اعمال ايشان درعمل وى مؤ ثر بوده است ، و همچنين اعمال انسانهاى گذشته با انسانهاى آينده واعمال انسانهاى آينده با انسانهاى گذشته ارتباط دارد. در بين گذشتگان ، پيشوايانىبودند كه يا مردم را هدايت مى كردند و يا گمراه مى ساختند واعمال آنان در اعمال آيندگان اثر داشته و ايشان مسؤول آنند، همچنانكه در متاءخرين اتباع و دنباله روهايى هستند كه از غرور و فريبپيشوايان گذشته شان پرسش مى شوند، و قرآن كريم در اين باره فرموده :(فلنسئلن الّذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين ).
چو دیدی روی خان چیزی از انسان از آن رو نقش خانش بود در جان
آنچه را كه مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است از دست داده اند، و آن تمييز ميان خير وشر، و نافع و مضر در زندگى سعيد انسان ، به وسيله چشم و گوش ودل است . و اگر در ميان همه حيوانات بى زبان به انعام تشبيه شدند با اينكه اينگونهاشخاص خوى و خصال درندگان را نيز دارا هستند، براى اين است كه در ميان صفاتحيوانيت تمتع به خوردن و جهيدن كه خوى انعام است مقدم تر نسبت به طبع حيوانى است ،چون جلب نفع ، مقدم بر دفع ضرر است ، و اگر در انسان قواى دافعه و غضبيه نيز بهوديعه سپرده شده باز بخاطر همان قواى جاذبه شهويه است ، و غرض نوع انسان درزندگى حيوانيش اول به تغذى و توليد مثل تعلق مى گيرد، و سپس براى حفظ وتحصيل اين دو غرض ، قواى دافعه را اعمال مى كند، پس آيه مورد بحث از نظر مفاد نظيرآيه (و الذين كفروا يتمتعون و ياءكلون كماتاكل الانعام و النار مثوى لهم ) است .