جملاتی از کاربرد کلمه افرین خوان
آفرین خوان را بر تو جاودان مقدار هست روز بخشش گنج قارون زی تو آن مقدار نیست
وزآن جای برگشت پیروز و شاد سپاه آفرین خوان شده بر قباد
برو آفرین خوان شدند کاروان که چون تو دگر کس ندارد توان
برو هر کسی آفرین خوان شدند وز آن پس سوی راه ایران شدند
نظامی چو دولت در ایوان او شب و روز باد آفرین خوان او
خواهنده همیشه ترا دعا گوی گوینده همه ساله آفرین خوان
بر صانعی که روی بهشت آفرید و ری خاقانی آفرین خوان، خاقانی آفرین
برو زآن شگفت آفرین خوان شدند به خوردن نشستند و هم خوان شدند
بر آن رسم و راه آفرین خوان شدند جهانجوی را بنده فرمان شدند
سرشک از مژه بررخ افشان شدند بدو بر همه آفرین خوان شدند