افتراء به انبیاء

معنی کلمه افتراء به انبیاء در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دادن نسبتهای ناروا و اتهام زدن یکی از ابزار مقابله مشرکان با انبیای الهی بود، و به این خاطر به انبیای الهی افتراء می زدند که در قرآن مواردی از آن ذکر شده هست.
← افتراء جعل قرآن توسط پیامبر
...

جملاتی از کاربرد کلمه افتراء به انبیاء

احتجاج عليه مشركين كه قرآن را افتراء به خدا دانسته رسالت پيامبر (ص ) رامنكرشدند
و ممكن هم هست كلام را به صورتى معنا كرد كه نه احتياج به تقدير مضاف داشته باشد،و نـه مـجـازى ارتـكـاب شود، به اين منظور كلمه (ذلك ) را اشاره مى گيريم به هلاككـردن مـشركين بعد از تصريف آيات ، و ضلالت يافتن آلهه بعد از هلاكت آنان كه در اينصورت معنا چنين مى شود: (اين كه گفتيم عاقبت مشركين به جرم افتراء به كجا انجاميد،درست حقيقت همان پندارى است كه در باره آلهه خود داشتند كه آلهه شفاعتشان را مى كند، وبه خدا نزديكشان مى سازد) و همانطور كه گفتيم زمينه كلام تهكم و طعنه زدن است .
بگو به من خبر دهيد آيا رزقى كه خدا برايتاننازل كرده و شما بعضى را حلال و بعضى را حرام كرديد خدا به شما اجازه داده بود؟ يااز پيش خود حلال و حرام درست كرديد و آنگاه آن را به افتراء به خدا نسبت داديد؟ (59)
امـروز امـثال سازمان هاى حقوق بشر براى كشيدن جهان به نفع ابرقدرت هاى ستم پيشهاسـت و نـظـام هـاى الهـى و در راءس آنها اسلامى به استضعاف است كه به نفع مستضعفانعليه مستكبران در طول تاريخ در ستيز بوده اند و به استعمار و استثمار (نه ) گفتند.از ايـن جـهـت مـسـتـكـبـران ، چپاولگران ، قدرت طلبان با آنان به جنگ پرداختند و شما مىبينيد كه جمهورى اسلامى ايران كه از ابتدا با آواى (نه شرقى و نه غربى ) براىاسـتقلال و آزادى و جمهورى اسلامى برپاخاست و انقلاب كرد و پيروز شد، تمام منحرفينو قـدرت هـاى كـافـر در مـقـابـلش جـبـهـه گـرفـتـنـد و عـليـه آن از خـارج وداخل بوسيله تفاله ها و انگل ها و گروهك هاى منافق ملحد به كارشكنى و شرارت پرداختندو تمامى بوق هاى تبليغاتى عليه انقلاب اسلامى ايران به صدا در آمدند و دستگاه هاىنـفـاق افـكـن بـيـن مـسـلمـانـان بـه تـكـاپـو بـرخـاسـتـنـد وسـيـل تـهمت و افتراء به وسيله موج هاى استعمارى به سوى جمهورى اسلامى ايران جارىگـرديـد و كـمكهاى بى دريغ تبليغاتى و تسليحاتى از هر طرف به سوى رژيم عراقبراى سركوبى اسلام سرازير شد.
و اگر ضمير مذكور به سوره هود برگردد، آن وقت كلام اين مفسر كلامى زشتتر و بىپايه تر خواهد بود، آخر چگونه براى قرآن كريم كه مستقيم ترين كلام است ممكن استدر پاسخ كسى كه مثلا ميگويد: سوره كوثر و دو سوره (معوذتين ) افتراء به خدا است، بفرمايد: اگر شك داريد كه سوره كوثر مثلا كلام خدا است ده سوره بهمثل سوره هود بياوريد، و ديگر چيز ديگرى نگويد؟ مگر آنكه كفار خواسته باشند ياوهگوئى كرده بگويند: همه قرآن از ناحيه خداى تعالى است ، و تنها سوره هود افتراء برخدا است ، و خداى تعالى در پاسخشان بفرمايد: اگر چنين است شما هم سوره اى چونسوره هود بياوريد، ليكن ما نشنيده ايم كه حتى يك نفر از كفار چنين حرفى گفته باشد.
احـــتـــجـــاج عـليـه مشركين كه قرآن را افتراء به خدا دانسته رسالت پيامبر (ص ) رامنكرشدند
با كدام عمل ، انتظار چنين پاداشى را دارند؟ با زنده بگور كردن دختران معصوم و بيگناهو بى دفاع ؟ و يا با تهمت و افتراء به ساحت مقدس پروردگار؟ با كدامينعمل ؟
و اى بسا احتمال داده باشند كه استفهام در آيه به هر دو شقّاش تعريض به مشركينباشد، و خداى تعالى خواسته است بفرمايد: شما مشركين ستمكارترين مردميد، براىاينكه اولا براى خدا شريك قائل شده ايد، و اين افتراء به خدا و دروغ به او است ، وثانيا نبوت مرا و آيات نازله بر من را تكذيب مى كنيد، و اين خود تكذيب به آيات خدا، وجرمى است بزرگ ، و مجرمين رستگار نمى شوند.
در اين آيه به رسول گرامى خود دستور مى دهد گفتار و تكذيب آنان را و طعنه اى را كهبه قرآن زدند رد كند و اثبات كند كه قرآن افتراء به خدا، و اساطير الاولين نيست ، وجمعى آن را بر وى املاء نكرده اند.
و از طرف ديگر از آيه شريفه و اينكه ترديد را بين اذن خدا و افتراء به خدا انداختهاستفاده مى شود كه در هر حكمى بايد خدا در ميان باشد، پس اين حكمى كه فعلا بينمشركين رسم شده كه بعضى از حيوانات حرام و بعضىحلال شده لابد يك منشا خدايى داشته در حالى كه چنين نيست ، يعنى در نظر ابتدايىميتوان گفت كه اينطور نيست ، زيرا بسيارى از سنتهاى داير در بين مردم هست كه طبيعتمجتمع و يا عادت قومى و يا عوامل ديگر منشا آنها بوده .