افتاب گرفتگی

معنی کلمه افتاب گرفتگی در لغت نامه دهخدا

( آفتاب گرفتگی ) آفتاب گرفتگی. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) کسوف شمس. احتجاب شمس. پوشیدگی آفتاب.

معنی کلمه افتاب گرفتگی در فرهنگ فارسی

( آفتاب گرفتگی ) کسوف

جملاتی از کاربرد کلمه افتاب گرفتگی

امراض جلدی نوع امراض است که جلد را مصاب می‌سازد. بعضی از امراض جلدی در تمام افغانستان معمول بوده و بعضی آن‌ها صرف منطقه‌ای می‌باشد. امراض جلدی معمول درین کشور عبارتند از جوانی دانه، لکه روی، اکزیما، پسوریازس، ریزش مو، پیس، آب چیچک، سالدانه، سبوسک، جوانی دانه، بخار، حساسیت جلدی یا پت، بوی بد بدن، خال خدایی، شکستن ناخن، پیری جلد، زخ‌های جلدی، سرخی روی و بدن، پسوریازیس یا سرخی خارش جلد، هما لکه دار، جزام، آفتاب گرفتگی و غیره می‌باشد. بعض از امراض جلدی مانند آب چیچک (قولطه) کلی سر پیس وسال دانه موقف اجتماعی مبتلا شدگان را تنزیل می‌دهد. در ولایت‌های گرمسیر شمال افغانستان پیسی نام بد داشته مردم از مبتلایان دوری می‌کنند. مردم تصور می‌نمایند که پیسی ناشی از ادرار نمودن چلپاسه بالای جلد بدن می‌باشد. و امراض که در بالا ذکر گردیده‌است اکثر نفوس این کشوررا در طول عمر مبتلا می‌نماید. اکنون شفاخانه دولتی به نام میوند و شفاخانه‌های شخصی به نام روز، آروین، غزنه سیتی، امید کارا و زیتون مریضان جلدی را تداوی می‌نمایند.