افتاب چشمه
معنی کلمه افتاب چشمه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه افتاب چشمه
چهره او آفتاب چشمه حیوان لبش چشم مرا زآن دو شکل آفت طوفان رسید
گرچه ز ظلمت رسید خضر به آب حیات دوش به من ز آفتاب چشمه حیوان رسید
چشمه حیوان ز ظلماتست و او بر آفتاب چشمه ز آن خوشتر از کوچک دهان آراسته
اگر ز روی ضمیرت نقاب برخیزد برنگ سایه شود آفتاب چشمه نور
خیل دی ماهی نهان کرد آفتاب چشمه بر ماهی روان کرد آفتاب
چون ازدحام حاجی تشنه بود برآب بر آفتاب چشمه رویت زحام چشم